حکمت 234 نهج البلاغه

امام علیه السلام فرمود :

خصلت‌هاى نیک زنان، خصلت‌هاى بد مردان است

 (این خصلت‌ها عبارتند از:) تکبر و ترس و بخل

 (زیرا) هنگامى که زن متکبر باشد بیگانه را به خود راه نمى‌دهد

و اگر بخیل باشد مال خود و همسرش را حفظ مى‌کند

و اگر ترسو باشد از هر چیزى که ممکن است به آبرو و عفت او صدمه بزند مى‌ترسد (و از آن فاصله مى‌گیرد).

حکمت 238 نهج البلاغه

امام(علیه السلام) فرمود:

تمامى وجود زن (زنان تربیت نایافته) شرّ است و بدترین چیزى که در اوست این که از وجودش چاره اى نیست.

حکمت 234 نهج البلاغه

امام علیه السلام فرمود :

خصلت‌هاى نیک زنان، خصلت‌هاى بد مردان است

 (این خصلت‌ها عبارتند از:) تکبر و ترس و بخل

 (زیرا) هنگامى که زن متکبر باشد بیگانه را به خود راه نمى‌دهد

و اگر بخیل باشد مال خود و همسرش را حفظ مى‌کند

و اگر ترسو باشد از هر چیزى که ممکن است به آبرو و عفت او صدمه بزند مى‌ترسد (و از آن فاصله مى‌گیرد).

تفسیر

شرح و تفسیر تفاوت صفات مردان و زنان امام(علیه السلام) در این کلام پربار به نکاتى از تفاوت فضایل اخلاقى در زن و مرد اشاره کرده مى فرماید:

«خصلت هاى نیک زنان، خصلت هاى بد مردان است (این خصلت ها عبارتند از:) تکبر و ترس و بخل (زیرا) هنگامى که زن متکبر باشد بیگانه را به خود راه نمى دهد و اگر بخیل باشد مال خود و همسرش را حفظ مى کند و اگر ترسو باشد از هر چیزى که ممکن است به آبرو و عفت او صدمه بزند مى ترسد (و از آن فاصله مى گیرد)»; «خیار» به معناى بهترین ها و «شرار» به معناى بدترین هاست. «زَهْو» به معناى تکبر و «فَرِقَت» از ریشه «فَرَقَ» بر وزن «ورق» به معناى ترس است.

آنچه امام(علیه السلام) در این کلام نورانى فرموده امورى براى حفظ عفت زن و دور نگه داشتن او از تعرض مردان آلوده و کثیف و حفظ جایگاه او در خانواده است.

روشن است اگر زن در برابر مردان بیگانه تواضع و فروتنى کند ممکن است در او طمع ورزند، همچنین اگر به اصطلاح نترس باشد و به جاهاى خطرناک و یا بیابان هاى دوردست و خالى از سکنه برود و یا در شب هاى تاریک تنهایى بیرون برود و یا دعوت افراد مشکوک را براى سوار شدن به اتومبیل و مجالس مختلف آنها بپذیرد، ممکن است در معرض خطرات ناموسى قرار گیرد. این جاست که ترس براى او فضیلت خواهد شد و پاسدار و نگاهبان عفت اوست.

همچنین اگر زن نسبت به هزینه کردن اموال شوهر بخیل باشد مى تواند حافظ و نگاهبان ثروت او گردد; اما به عکس اگر دست بذل و بخشش او گشاده گردد ممکن است اموال شوهر و حتى اموال خودش را در مدت کوتاهى بر باد دهد و همین امر سبب اختلاف او با همسرش گردد و منجر به حوادثى شود که بسیار ناخوشایند است. این صفاتِ به ظاهر مذموم جبران ضعف هایى را مى کند که در بسیارى از زنان هست;

 جاذبه جنسى در برابر نامحرمان نقطه ضعفى براى او محسوب مى شود که تکبر آن را جبران مى کند و ضعف جسمانى در برابر مهاجماین بیگانه نقطه ضعفى است که ترس جبران کننده آن است و موقعیت آسیب پذیر او در امانت دارى خانه چیزى است که بخل آن را جبران مى کند.

بدیهى است آنچه را امام(علیه السلام) در این کلام نورانى بیان فرموده به صورت مطلق و فراگیر نیست، به بیان دیگر منظور امام(علیه السلام) این نیست که در همه جا متکبر، یا ترسو و یا بخیل باشد، بلکه منظور مواردى است که در صورت نداشتن این صفات به عفت یا امانت او لطمه مى زند وگرنه زنان نباید به بستگان، محرمان و دوستان زن خود تکبر ورزند یا از همه چیز حتى سایه خود بترسند یا در بخشش از اموال خود بخل به خرج دهند.

در حالات فاطمه زهرا(علیها السلام) مى خوانیم که او در پایان جنگ احد به میدان آمد و پیشانى و دهان پدر بزرگوارش را از خون شست و یا در شب زفاف پیراهن عروسى خود را به سائل بخشید و همچنین دختر شجاعش زینب کبرى در کوفه و شام خطبه هایى خواند که پشت دشمنان را به لرزه درآورد و پایه هاى کاخ آنها را متزلزل ساخت.

نیز روشن است که آنچه امام(علیه السلام) فرموده شامل تمام صفات فضیلت نمى شود; بسیارى از صفات برجسته است که در زن و مرد هر دو یکسان است; مانند تقوا و پرهیزگارى و عبادات و اطاعات و امر به معروف و نهى از منکر، عشق و علاقه به علم، محبت به زیردستان و امثال آنها.

این نکته نیز قابل توجه است که ممکن است این صفات در زن وجود نداشته باشد که باید به صورتى که در بالا آمد براى خود فراهم سازد و در پناه آنها عفت خویش را حفظ کند و از شر مردان هوس باز در امان بماند و نیز حافظ اموال خود و همسرش باشد. مرحوم کمره اى مطابق معمول این کلام نورانى را به نظم ترجمه کرده است: آنچه در زن بود خجسته خصال *** بر شمر بدترین صفات رجال

زنِ با کبر «خودنگه دار» است *** ندهد بر مراد غیر مجال

چون که باشد بخیل حفظ کند *** مال خود را و شوى در هر حال

گر بترسد، به خانه پا بند است *** چون هراسد ز سوى استقبال

حکمت 238 نهج البلاغه

امام(علیه السلام) فرمود:

تمامى وجود زن (زنان تربیت نایافته) شرّ است و بدترین چیزى که در اوست این که از وجودش چاره اى نیست.

 تفسیر

شرح و تفسیر زنان تربیت نایافته امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه به مشکلات موجود در گروهى از زنان اشاره کرده، مى فرماید:

«تمامى وجود زن شرّ است و بدترین چیزى که در اوست این که از وجودش چاره اى نیست»;

(أَلْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا، وَشَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لاَبُدَّ مِنْهَا!).

روشن است که منظور امام(علیه السلام) در این کلام تمام زنان نیستند زیرا زنان برجسته در اسلام فراوان بوده اند که پیامبر(صلى الله علیه وآله)، امام و سایر ائمه(علیهم السلام)براى آنها احترام فراوان قائل بودند.

حدیث معروف رسول اکرم که مى فرمود:

سه چیز از دنیاى شما محبوب من است:

«بوى خوش و زنان و نور چشمانم نماز است» شاهد گویاى این مطلب است.

افزون بر این قرآن مجید بسیارى از زنان را مدح کرده است; مثلا مى فرماید:

«هر کس کار شایسته اى انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالى که مؤمن است به طور مسلّم او را حیات پاکیزه اى مى بخشیم; و پاداش آنها را مطابق بهترین اعمالى که انجام مى دادند، خواهیم داد».

در حدیث معروفى که در تفسیر نور الثقلین آمده مى خوانیم:

هنگامى که اسماء بنت عمیس با همسرش جعفر بن ابى طالب از حبشه آمد بر زنان پیغمبر وارد شد و از آنها سؤال کرد:

آیا چیزى از قرآن درباره اهمیت زنان آمده است؟ آنها گفتند: نه.

اسماء بى درنگ نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله)آمد، عرض کرد:

اى رسول خدا! زنان در ناامیدى و خسارتند، فرمود: چرا؟

عرض کرد: زیرا درباره آنها خوبى هایى که درباره مردان گفته مى شود ذکر نمى گردد!

(براى رفع اشتباه او) این آیه نازل شد:

«(إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللهَ کَثِیراً وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللهُ لَهُمْ مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً);

به یقین مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع (فرمان خدا) و زنان مطیع (فرمان خدا)، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که (بسیار خدا را) یاد مى کنند خداوند براى همه آنان آمرزش و پاداش عظیمى فراهم ساخته است».

نیز قرآن بعضى از زنان را به عنوان الگو و اسوه حتى براى مردان قرار داده است:

«(وَضَرَبَ اللهُ مَثَلا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِى عِنْدَکَ بَیْتاً فِى الْجَنَّةِ وَنَجِّنِى مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِى أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ);

و خداوند براى مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است در آن هنگام که گفت پروردگارا نزد خود براى من خانه اى در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما از روح خود در آن دمیدیم او کلمات پروردگار خویش و کتاب هایش را تصدیق کرد و از مطیعان (فرمان خدا) بود».

آرى این دو زن فداکار و با ایمان و با تقوا در نوع خود سرمشق و اسوه اى براى مردان و زنان جهان شدند. هر چند قرآن مجید در کنار این دو زن سخن از دو زن دیگر ناصالح مى گوید که الگو براى کافران بوده اند: همسر نوح و همسر لوط که در کنار دو پیغمبر مى زیستند; اما از نورانیت وجود آنها بهره نگرفتند و گمراه و هم صدا با کافران شدند.

در اخبار اسلامى روایاتى که دوست داشتن زنان را نشانه ایمان یا از اخلاق انبیا مى شمرد فراوان است; در حدیثى از رسول خدا مى خوانیم:

«کُلَّما ازْدادَ الْعَبْدُ إیماناً إزْدادَ حُبّاً لِلنِّساءِ; هر قدر بندگان خدا در ایمانشان افزوده شود محبت زنان در قلوب آنها فزونى مى یابد».

در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) آمده است:

«مِنْ أخْلاقِ الاْنْبِیاءِ حُبُّ النِّساءِ; یکى از اخلاق برجسته پیامبران محبت زنان است».

خدماتى که اسلام به زنان کرده و آنان را از آن وضع جاهلیت که معامله انسان با آنها نمى شد، در آورده و شخصیت والاى انسانى به آنها بخشیده بر همه روشن است. در عین حال مذمت هایى نیز درباره زنان در نهج البلاغه و سایر روایات اسلامى مى بینیم و اگر همه اینها را در کنار هم بگذاریم نتیجه این مى شود که گروهى از زنان مورد نکوهش اند و گروه دیگرى مورد ستایش و از آنجا که از وجود زن براى گمراه کردن مردان در طول تاریخ استفاده ابزارى فراوانى شده در روایات اسلامى و نهج البلاغه به این موضوع هشدار داده شده است.

این سخن در میان دانشمندان معروف است که در هر پرونده جنایى پاى زنى در میان است. در حالى که استفاده ابزارى از مردان کمتر شده است. این نکته نیز شایان توجه است که بعضى از عبارات نهج البلاغه که در نکوهش زنان است بعد از داستان جنگ جمل که سردمدار آن یکى از همسران پیامبر بود، وارد شده، جنگى که هفده هزار نفر از مسلمانان را به کشتن داد و شکاف عظیمى در صفوف مسلمانان ایجاد کرد.

دلیل روشن این مطلب خطبه 80 نهج البلاغه است که در طلیعه آن آمده است

«مِنْ خُطْبَة لَهُ(علیه السلام) بَعْدَ فَراغِهِ مِنْ حَرْبِ الْجَمَلِ، فی ذَمِّ النِّساءِ بِبَیانِ نَقْصِهِنَّ; این یکى از خطبه هاى امام(علیه السلام)است که پس از جنگ جمل در نکوهش زنان ایراد فرموده است».

بنابراین هدف آن حضرت زنانى از آن قبیل بوده است. توضیحات بیشترى در این زمینه در ذیل همان خطبه آمده است.