در یکی از خاطرات به نقل از حجت‌الله برابرپور که همکلاس شهید احمد کشوری بود مطرح‌ شده است که سال 48 در دوره راهنمای و مدرسه سینا بودیم که روز معلم گفت: هر دانش‌آموز کاردستی درست کند و به مدرسه بیاورد که من با دستور معلم ماتم گرفتم چراکه در این زمینه کمی مشکل داشتم و نمی‌دانستم چه‌کاری انجام دهم.

 چون احمد آدم خلاقی بود پیش او رفتم و از او پرسیدم چه چیزی درست کنم که خندید و گفت باخدا باش، من کنارت هستم و باهم یک کاردستی درست می‌کنیم و تحویل آقامعلم می‌دهیم.

روز مقرر فرا رسید و او بالگردی را که درست کرده بود به مدرسه آورد و به دست من داد و گفت به‌عنوان کار مشترک من و تو به معلم بده اما معلم فهمید که همه کار را احمد انجام داده و من فقط شریک نتیجه کار او بوده‌ام اما چیزی نگفت.

مدیر مدرسه تمامی بچه‌ها را در حیاط جمع کرد تا کاردستی احمد را ببینند، بالگردی که او ساخته بود حدود یک متر طول داشت و در حیاط مدرسه به پرواز درآمد و تا یک متر پرید و دوباره نشست که این کاردستی مورد توجه همه به‌ویژه آموزش‌ و پرورش استان قرار گرفت.