سوال

 امتحانات و آزمایشات حضرت علی علیه السلام قبل و بعد ازرحلت( شهادت) پیامبر اسلام صل الله علیه و آله

 

پاسخ

امتحانات و آزمایشاتی که برای حضرت علی علیه السلام در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و بعد از حیات آن حضرت به وقوع پیوست ؛ 14 آزمایش  است که در بحار انوار جلد 38 باب 62 به این مبحث اشاره شده است

 

«عن أبی جعفر علیه السلام قال أتی رأس الیهود علی بن أبی طالب أمیر المؤمنین علیه السلام عند منصرفه من وقعة النهروان و هو جالس فی مسجد الکوفة فقال یا أمیر المؤمنین إنی أرید أن أسألک عن أشیاء لا یعلمها إلا نبی أو وصی نبی قال سل عما بدا لَکَ یَا أَخَا الْیَهُودِ قَالَ إِنَّا نَجِدُ فِی الْکِتَابِ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا بَعَثِ نَهََ من یقوم بأمر أمته من بعده و أن یعهد إلیهم فیه عهدا یحتذی علیه و یعمل به فی أمته من بعده و أن الله عز و جل یمتحن الأوصیاء فی حیاة الأنبیاء و یمتحنهم بعد وفاتهم فأخبرنی کم یمتحن الله الأوصیاء فی حیاة الأنبیاء و کم یمتحنهم بعد وفاتهم من مرة و إلی ما یصیر آخر أمر الأوصیاء إذا رضی محنتهم فقال له علی علیه السلام و الله الذی لا إله غیره الذی فلق البحر لبنی إسرائیل و أنزل التوراة علی موسی لئن أخبرتک بحق عما تسأل عنه لتقرن به قَالَ نَعَمْ قَالَ وَ الَّذِی فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ عَلَی مُوسَی لَئِنْ لَئِنْ أَتُ قال نعم فقال له علی علیه السلام إن الله عز و جل یمتحن الأوصیاء فی حیاة الأنبیاء فی سبعة مواطن ... »(بحار الانوار جلد 38 باب 62)

امتحانات علی علیه السلام در زمان حیات  رسول الله صلی الله علیه و آله:

 

1.حدیث یومُ الدّار مشهور به حدیث یومُ الإنذار و حَدیث عَشیره، روایتی از پیامبر اکرم(ص) است که در آن،  در سه سال اول بعثت ، که پیامبر ، مأمور شد تا دعوت آشکارش را از اقوام شروع کند ،از خویشاوندان خود می‌خواهد دعوت او را بپذیرند و اسلام بیاورند و در ضمن آن به وصایت و خلافت علی بن ابی طالب(ع) تصریح می‌کند. بنابر گزارش منابع تاریخی، حدیثی و تفسیری، این حدیث پس از آن صادر شد که در سال سوم بعثت، طبق آیه ۲۱۴ سوره شعراء مشهور به آیه انذار، پیامبر مامور شد تا اقوام نزدیک خویش را به اسلام دعوت کند.

این حدیث از جمله ادلّۀ متکلمان امامیه در اثبات خلافت بلافصل و وصایت امام علی(ع) است.

 

2- لیلة المبیت: شب هجرت پیامبر از مکه به مدینه و خوابیدن حضرت علی در بستن پیام رسول.

 

 3-  در جنگ بدر: با این که سن حضرت کمتر از سایر رزمندگان  اسلام بود؛ ولی اکثر کشتگان کفارقریش در مبارزه حضرتش کشته شدند. 

 

4- در جنگ احد: که اکثر مسلمانان، پیامبر را تنها گذاشته و فرار کردند جبرئیل ندا داد: «لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی» و حضرت علی تا آخرین لحظه ایستادگی کرده و از جان پیامبر دفاع کردند.

 

5- در جنگ خندق و مبارز طلبیدن عمرو بن عبدود: که هیچ یک از اصحاب پیامبر جرأت مقابله با ایشان را نداشت و حضرت علی علیه السلام  به مبارزه شتافت و ایشان را از پا درآورد.

غزوه خندق یا غزوه احزاب از غزوات پیامبر(ص) که در سال پنجم هجری قمری رخ داد. این جنگ با توطئه قبیله بنی نضیر آغاز شد و قریش با تمام متحدان خود برای ریشه‌کن کردن اسلام همداستان شدند. برای مقابله با مشرکان به پیشنهاد سلمان فارسی، مسلمانان در اطراف مدینه خندق حفر کردند. این جنگ با پیروزی مسلمانان به پایان رسید و مشرکان عقب نشینی کردند.

در این جنگ عمرو بن عبدود، مردی که شجاعتش زبانزد بود و او را با هزار سوار برابر می‌دانستند، همراه عده‌ای از تنگنای خندق گذشت. علی(ع) با چند تن از مسلمانان راه را بر آنان گرفتند. عمرو بن عبدود که در جنگ بدر زخمی شده و از شرکت در جنگ احد بازمانده بود، در این هنگام آماده جنگ بود و رجز می‌خواند و هماورد می‌خواست. حضرت علی(ع) برای جنگ با او به پاخاست، اما پیامبر(ص) به او دستور توقف داد تا شاید دیگری بپاخیزد. مسلمانان از ترس عمرو و دلیران همراه او سکوت کردند و کسی از آنان برای مبارزه داوطلب نشد. چون این وضع به درازا کشید و عمرو مغرورانه گفت که از فریاد مبارزطلبی، گلویش گرفت، سر انجام با اذن پیامبر(ص) حضرت علی(ع) برای جنگ با عمرو آماده شد. پیامبر(ص) عمامه خود را برگرفت و بر سر علی(ع) نهاد. شمشیر خود را نیز به وی داد و او را روانه کرد. حضرت علی(ع) پیش تاخت و از عمرو خواست اسلام را بپذیرد یا از مبارزه منصرف شود. عمرو هر دو خواست را رد کرد. پس بین آنان جنگی سخت در گرفت و علی(ع) ضربه عمرو را با سپر دفع کرد و سپس با ضربه‌ای وی را به هلاکت رساند و در پی آن، همراهان عمرو گریختند. علی(ع) در پی این پیروزی، تکبیر گفت و سپس نوفل بن عبدالله را که در گذر از خندق گرفتار شده بود، در مبارزه‌ای دیگر کشت و نزد پیامبر(ع) بازگشت.[۴۱]

روایات پیامبر(ص) در فضیلت علی(ع)

اقدام علی(ع) در قتل عمرو، چنان در یاری و پیروزی اسلام و شکست کافران در این جنگ موثر بود.[۴۲] که پیامبر اکرم(ص) در این باره فرمود: ضربه علی(ع) از عبادت ثقلین (جن و انس) بهتر یا برتر بود و به روایتی دیگر فرمود مبارزه علی با عمرو، از همه اعمال امت من تا روز قیامت برتر است.[۴۳] و هنگام هماوردی حضرت علی(ع) با عمرو فرمود: همه اسلام (یا ایمان) در برابر همه کفر (یا شرک) قرار گرفته است.[۴۴]

 

6- فتح قلعه خیبر: که مسلمین در جنگ با یهودیان خیبر، سه روز شکست خوردند و در روز چهارم، حضرت علی علیه السلام  با پیروزی برگشتند.

در سال چهارم، پس از آنکه پیامبر اسلام یهودیان بنی نضیر را به سبب خیانت از مدینه بیرون راند، برخی از آنان از جمله حیی بن اخطب، سلام بن ابی الحقیق و کنانة بن ربیع بن ابی الحقیق روانه خیبر شدند. آنان سال بعد به مکه رفتند و قریش را به جنگ با پیامبر برانگیختند. [۲]بدین گونه خیبر کانون خطر و توطئه بر ضد امت نوپای اسلامی شد. [۳] در شعبان سال ششم نیز چون پیامبر خبر یافت که قبیله بنی سعد بن بکر، از همسایگان عرب خیبر، برای یاری کردن یهودیان خیبر جمع شده‌اند، حضرت علی علیه السلام را با گروهی به سوی آنان فرستاد. با حمله آن حضرت، دشمن گریخت و غنایمی به دست مسلمانان افتاد. همچنین در رمضان همان سال، در سریه‎ای به فرماندهی عبدالله بن عتیک، سلام بن ابی الحقیق به جرم برانگیختن احزاب بر ضد پیامبر و مسلمانان به قتل رسید. در همین زمان، عبدالله بن رواحه در مأموریتی به خیبر، به دستور پیامبر به تحقیق درباره وضع یهودیان پرداخت. 

پس از آن، یهودیان خیبر اُسَیر بن زارِم/ یُسَیر بن رِزام را به امارت برگزیدند و او در تحریک قبایل عرب همچون غَطَفان، برای جنگ با پیامبر کوشید و با یاری آنان قصد داشت به مدینه حمله کند. از این رو پیامبر در شوال سال ۶ق، بار دیگر عبدالله بن رواحه را با گروهی به خیبر فرستاد که در نتیجه آن اُسَیر و جمعی از یهودیانِ همراه او کشته شدند.

علاوه بر این‌ها، پس از اخراج یهودیان بنی قریظه از مدینه و برقراری آرامش و انعقاد معاهده بین سایر یهودیان مدینه با پیامبر، یهودیان خیبر، که سران بنی نضیر در میان آن‌ها زندگی می‌کردند به دنبال انتقام جویی از پیامبر بودند و اموال خود را برای برانگیختن اعراب همسایه از جمله قبیله نیرومند غطفان هزینه می‌کردند تا آن‌ها را بر ضد مسلمانان با خود متحد سازند. این سبب کافی بود تا پیامبر به فاصله کمی از صلح حدیبیه به خیبر حمله کند.

 

7- ابلاغ آیات برائت خواندن آیات آغازین سوره برائت توسط امام علی(ع) در اجتماع مشرکان در مکه است. پیامبر(ص) ابتدا این کار را به ابوبکر سپرده بود؛ اما به دستور خداوند آن را بازپس گرفت و بر عهده امیرالمؤمنین علی(ع) گذاشت. این آیات در پایان سال ۹ق نازل شد و پیامبر(ص) مأمور شد در ذی‌الحجه همان سال به هنگام اجتماع مشرکان، این آیات را به آنان ابلاغ کند. حدیثی که این واقعه را بیان می‌کند به صورت مُتواتر و در منابع بسیاری از شیعه و اهل سنت نقل شده است. این واقعه در منابع، جزو فضایل و مناقب امام علی(ع) بیان شده است. همچنین نقل شده امام علی(ع) برای اثبات برتری خویش بر دیگر صحابه و استحقاقش برای خلافت به این واقعه استدلال کرده است.

 شرح واقعه

آیات برائت در پایان سال نهم هجری نازل شدو پیامبر(ص) وظیفه یافت در ذی‌الحجه همان سال هنگام اجتماع مشرکان در مکه، آیات را به آنان ابلاغ کند.[۲] درباره چگونگی این ابلاغ در منابع تاریخی و حدیثی شیعه و سنی آمده است چون ده آیه از سوره برائت بر پیامبر(ص) نازل شد، پیامبر(ص) ابوبکر را فرا خواند و او را با آن آیه‌ها فرستاد تا آنها را برای مردم مکه بخواند. سپس پیامبر(ص) امام علی(ع) را فرا خواند و فرمود به دنبال ابوبکر برود و هر کجا به او رسید، نوشته را از او بگیرد و آن را به سوی مردم مکه ببرد و بر آنان بخواند. امیرالمؤمنین(ع) در جُحفه به ابوبکر رسید و نوشته را از او گرفت و ابوبکر به سوی پیامبر(ص) بازگشت و گفت: ای پیامبر خدا آیا در حق من چیزی نازل شده است؟ فرمود: نه اما جبرئیل نزد من آمد و گفت: [پیام] از جانب تو را جز خودت یا مردی از [خاندان] تو نمی‌رساند.

فراوانی منابع واقعه

این واقعه را منابع حدیثی و تاریخی بسیاری (هم شیعه و هم سنی) نقل کرده‌اند. علامه امینی نام ۷۳ منبع را که این واقعه را نقل کرده‌اند، می‌آورد و همچنین می‌نویسد این حدیث به صورت مُتواتر از راویان گوناگون نقل شده است. البته بین این نقل‌ها اختلافات جزئی هم وجود دارد؛ مانند اینکه آمده است پیامبر(ص) پیام را ابتدا به ابوبکر و عُمر داد (نه فقط ابوبکر)، سپس علی(ع) را به دنبال آنان فرستاد یا پیامبر(ص) شتر خود «عَضباء» را به علی(ع) داد تا با آن حرکت کند یا منطقه‌ای که علی(ع) به ابوبکر رسید ذوالحُلَیفه بود.

فضای حاکم بر مکه

شهر مکه که بزرگ‌ترین پایگاه شرک در مقابل پیامبر(ص) بود،[۸] در سال هشتم هجری در واقعه فتح مکه به دست مسلمانان افتاد؛[۹] اما این به معنای پایان‌یافتن بت‌پرستی و اسلام‌آوردن همه ساکنان مکه و دیگر مناطق شبه جزیره نبود و برخی از قبایل در برابر اسلام مقاومت می‌کردند.[۱۰] در نهایت در سال نهم هجری که مشهور به سَنَة الوُفود است،قبایل بسیاری هیئت‌هایی را به سوی پیامبر(ص) فرستادند و اسلام‌آوردن خویش را اعلام کردند. بنابراین با تغییر معادله سیاسی به نفع اسلام، آیات برائت نازل شد که وجود شرک را نپذیرفتی و تحمل‌ناپذیر می‌خواند.

محتوای پیام پیامبر

امام علی(ع) بعد از ظهر روز عید قربان به مکه رسید و خود را فرستاده پیامبر(ص) معرفی کرد و آیات آغازین سوره برائت (سوره توبه) را قرائت کرد و سپس فرمود: «از این پس کسی نباید عریان طواف کند و هیچ مُشرکی حق ندارد سال آینده به زیارت بیاید و هرکس از مشرکان با رسول خدا پیمان بسته است، اعتبارش چهار ماه است. « در برخی از منابع، این عبارت نیز جزو پیام پیامبر آمده است: «کسی به جز مؤمن داخل بهشت نمی‌شود در کتاب تاریخ یعقوبی آمده است امام علی(ع) آیات را بر اهل مکه خواند و امان داد و سپس فرمود: «هر کس با رسول خدا(ص) پیمان چهارماهه دارد، آن حضرت بر پیمان خود استوار است و هر کس عهد و پیمانی ندارد، او را پنجاه شب مهلت داده است»

گفته شده است این برداشتن امان از مشرکان، به دلیل عهد‌شکنی آنان بود. چراکه خداوند در ادامه آیات ابتدایی سوره برائت (توبه) می‌فرماید با مشرکانی که عهدشکنی نکرده‌اند، عهد را تا پایان مدتش ادامه دهید.

 

امتحانات حضرت علی علیه السلام  بعد از رحلت پیامبر:

 

 1- صبر بر مصیبت عظیم رحلت جانسوز رسول الله صلی الله علیه و آله: که به خاطر علاقه عجیب مولا به پیامبر برای حضرتش بسیار کشنده بود. انجام غسل و دفن رسول الله و جمع آوری قرآن.

 

 2- کودتای سقیفه بی ساعده و سکوت در برابر غصب خلافت با توجه  به واقعه مهم غدیرخم و خطبه ی غدیره در هجدهم ذیحجه سال یازدهم هجرت در جانشینی حضرت علی علیه السلام بعد از پیامبر صل الله علیه و آله.

3- ادامه غصب خلافت توسط خلیفه دوم و صبر بر گرفتن حقش.

خلیفه دوم در بستر مرگ

خلیفه دوم در بستر مرگ گفت: من بر هیچ چیز دنیا متأثر و اندوهناک نیستم ، مگر به سه کار که کرده ام و ای کاش که آن کارها را نکرده بودم ... ای کاش هرگز دَرِ خانه ی فاطمه(س) را نگشوده بودم، گرچه برای مخالفت (جنگ وستیز) با من آن را بسته بودند.

یعقوبی سخن خلیفه دوم را در تاریخ خود ، چنین آورده است: ای کاش من[دَرِ] خانه ی فاطمه (س) ، دختر پیامبر(ص)را نگشوده بودم و مردان را به خانه ی او نریخته بودم، گر چه  درِ آن خانه به منظور جنگ با من بسته شده بود(تاریخ یعقوبی2/115)

خلیفه دوم به امیر المومنین علی بن ابی طالب(ع) که درکَنزُ العمّال آمده است ، می گوید : دستورشان می دادم درِ خانه ات را آتش بزنند .

داستان سوزاندن در خانه ی حضرت زهراء(س)آن قدر مشهور بوده است که، پس از گذشت سال ها از این ماجرا، وقتی عبدا... زبیر در مکه بر بنی هاشم سخت گرفت تا به حکومت و فرمانروایی وی گردن نهند، چون ایشان زیر بار نرفتند و با او بیعت نکردند، دستور داد تا که آنان را در درّ ه کوهی حبس کنندو هیزم فراوانی در برابر درّه روی هم انباشتند تا همه آنان را به آتش بسوزانند. عُروه ، برادر عبدا... بن زبیر ، در توجیه عمل برادرش، به کار عمر، در آتش بُردن به دَرِ خانه ی فاطمه(س) در داستان بیعت گرفتن خلیفه اول ، استناد کرد وگفت: برادرم این کار را کرد فقط برای جلو گیری از اختلاف مسلمانان و نابودی وحدت کلمه ی آنان، و می خواست که همه ، با گردن نهادن به طاعتِ وی ، به کلمه ای واحده بدل شوند، همچنان که پیش از او خلیفه دوم همین کار را با بنی هاشم کرد. هنگامی که از بیعت با خلیفه اول سر باز زدند؛ او نیز هیزم حاضر کرد تا آنان را در خانه به آتش کشد(منبع: مروج الذهب3/86،چاپ دارالمعرفه،بیروت ؛شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید20/481چاپ ایران)

 

4- تشکیل شورای فرمایشی: توسط عمر و همطراز کردن حضرت علی علیه السلام با اعضای شورا و اعتراض نکردن کسی مبنی بر این که خلیفه دوم ، در بستر بیماری، هذیان می گوید. جمله ای که خلیفه دوم به رسول الله گفتند. وقتی پیامبر فرمود: قلم و کاغذ بیاورید تا مطلبی بنویسم که هرگز گمراه نشوید. عمر گفت: این مرد هذیان می گوید. و صبر بر خلافت عثمان.

5- ماجرای جنگ جمل.

6- ماجرای جنگ صفین.

7-  ماجرای جنگ نهروان.

-------

«بعضی از مطالب از منبع ویکی شیعه استفاده شده است»