سپهر ادبیات مقاومت بود و کلامش ، بازتاب تابش خورشید منظومه مردانه زیستن ، تکاوری بود خط شکن در آنسوی خاکریز صلابت و وارستگی و پلاکش ، نشانی از گردان عشق بود

کلام استوارش چون کوهی ، بازتاب بالندگی و تلاش مردان و زنانی بود که چون موجی سهمگین بر ساحل آسودن ها یورش برده بودند تا ساحت مقدس عشق آلوده نگردد

بهزاد سپهر متولد پانزده خرداد یکهزار و سیصدو پنجاه و دو فرزند زنده یاد علیرضا سپهر در نوجوانی در اثر سانحه ای پدر را از دست داد و در کنار تحصیل با وجود سن کم به کار پرداخت در سال یکهزارو سیصدو هفتادو هفت بود که در اثر نشست و برخاست با ایثارگران و خانواده های شهدا و جانبازان قلم به دست گرفت و اولین شعرش را نوشت و آن را ع ، سپهر امضاء کرد و خود را ابوالفضل معرفی می کرد و می خواست او را ابوالفضل صدا بزنند و همه هم او را به همین نام می شناسند

شعر و سبک شعری اش نیز منحصر به فرد است ، هم از جنبه محتوایی ، در تمامی اشعارش و هم از نظر سبک فولکوریکی و بی نظیرش در منظومه های اتل و متل است

سپهر با اینکه از سال یکهزار و سیصدو هفتاد و هفت با این فرهنگ آشنا شد ، در مدتی کمتر از پنج و نیم سال درخششی عظیم و تاثیر گذار یافت

شعردفاع مقدس

اسم خدای رحمان
اول قصّه ی ماست
قصّه ی قصّه گوی
قصّه های غصّه هاست
_
اتل متل یه شاعر،
پر از شوره و احساس
قصّه می گه ز نرگس
قصّه ای از گل یاس
_
اتل متل یه شاعر
مهربون و با صفا
همیشه می نویسه
اون برای بچه ها
_
اتل متل یه شاعر
که درد جبهه داره
اتل متل می خونه
قصّه داره دوباره
_
اتل متل یه شاعر
ضد ثموده و عاد
راوی یک حماسه
مثل حضرت سجاد
_
همون که شام و کوفه
شور و غوغا به پا کرد
با خطبه هاش اون جاها
عالمو کربلا کرد
_
شاعر قصه ی ما
اون شاعر_ شهیدا
پرستو شده حالا
جماعت بچه ها
_
چن ماه پیش می گفتن
بستری و بیماره
مدتیه شاعرِ
ما کلیه نداره
_
شاعر قصه ی ما
ابوالفضل سپهره
همونی که بانی
اتل متل تو شعره
_
اتل متل یه بابا...
اتل متل راحله...
اتل متل یه مادر...
اتل متل یه جعبه...

یه موقعی با شعراش
شور و غوغا به پا کرد
یاد هزار تا مجروح
یادی ز لاله ها کرد
_
یاد اونا که رفتن
تو ذهن بچه ها کرد
ناله ز بی مهریِ
مردم و با اون ها کرد
_
شور توی دل ها انداخت
با لحن بچه گونه
به یاد ما ها انداخت
بی مهری زمونه
_
هزار هزار شیمیایی
هزار مجروح اعصاب
هزار شهید گمنام
هزار تا آدم خواب
_
هزار هزاران‌ پدر
هزار هزار تا مادر
هزار تا دیده به راه
هزار هزار تا همسر
_
هزار هزار پرستو
هزار هزار شقایق
هزار هزار پرنده
هزار هزار تا عاشق
_
هزار هزار ناسپاس
هزار هزار باصفا
هزار تا زخم زبون
هزار تا مهر و وفا
_
شاعر قصه ی ما
با اون قلب شکسته
قلبی که مشکل داره
تو آی سی یو نشسته
_
چنت ماه پیش شنیدم
شاعر ما _بیماره
به کمک و دعای
ما ها نیاز داره
_
تا این که بیرون بیاد
شعر بخونه دوباره
بازم برای ما ها
اتل متل بیاره

اتل متل یه شاعر
می گف شفا می گیرم
من از حضرت زهرا(سلام الله علیها)
یه روز دوا می گیرم
_
اتل متل یه شاعر
که دیگه بین ما نیست
توی درس محبت
نمره ی اون شده بیست
_
آقا می گفت_ که کم نیست
این از کار شهیدا
گسی زنده بداره
نام و یادی از اون ها
_
اتل متل یه شاعر
که سکته کرد و جون داد
با حرفی که آقا گفت
کی خوام بگم که خون داد
_
اتل متل یه شاعر
اون که شفا گرفته
از سه نفر یه باره
همون شفا گرفته
_
اتل متل یه شاعر
با ذکر نرگس و یاس
رسید به وصل جسین(علیه السلام)
رسی به وصل عباس(علیه السلام)
_
ولادت حسین(علیه السلام) بود
بسته شد اون چشم پاک
ولادت سقا بود
دفن شدش زیر خاک
_
گر چه سپهر ماها
دیگه شعر نمی خونه
می خوام بگم که راهش
بازم زنده می مونه
_
اتل متل یه دنیا پر
از زشتی و فحشا
یه سیدی از خمین
کرد اون و شهر گل ها
_
اتل متل جوونا
که مثل پروانه ها
دور شمع وجودش
پر می زدن اون روزا