پس از آن‌که عمر درگذشت، تا سه روز کار خلافت به جهت شورى تأخیر افتاد، روز چهارم که غرّۀ محرّم سال بیست و چهارم هجرى بود عثمان قمیص ١خلافت را بر تن پوشید و دوازده سال الاّ کسرى مدت خلافت او طول کشید، و در اواخر سال سى و پنجم هجرى روز چهارشنبه بعد از عصر، مقتل او واقع شد.

و نقل شده: آن روزى که از دنیا رفت، نزد خازن او از مالش صد و پنجاه هزار دینار و هزار هزار درهم بوده، و قیمت ضیاع او که در وادى القرى و حنین بوده صد هزار دینار به‌شمار رفته، و اسب بسیار و شتر بى‌شمار از او باقى بماند.

و در ایام او جملۀ از صحابه به سبب عطایاى او مال‌دار شدند، مانند: زبیر بن العوام که خانه‌هاى قیمتى بنا کرد و بعد از وفاتش پنج هزار دینار و هزار اسب و هزار بنده و هزار کنیز و اشیاء دیگر از او به جاى بود. و مانند: طلحه که دولتش به مرتبۀ رسید که غلۀ عراقش هرروزى هزار دینار مى‌شده و بعضى بیشتر گفته‌اند. و دیگر عبد الرحمن بن عوف که صد اسب و هزار شتر و ده هزار گوسفند داشت، و بعد از فوتش ربع ثمن مالش هشتاد و چهار هزار بوده. و هکذا سعد بن ابى وقاص...

                                                              تاریخ خلفا                                                             

«تتمة المنتهی در تاریخ خلفاء (تحقیق باقری بیدهندی) نویسنده: قمی، عباس سال نشر: قم ؛ ۱۳۸۷»


 ٢١۵۶ ص

ذکر خلافت ابى بکر بن ابى قحافه

اوّل کسى که بعد از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم لباس خلافت بر خود پوشید، عبد اللّه بن عثمان بن عامر بن کعب بن سعد بن تیم بن مرّة بن کعب بن لؤى، معروف به ابو بکر بن ابى قحافه بود.

و این در روز دوشنبه بیست و هشتم صفر سال دهم هجرى، و در سنۀ شش هزار و صد و سى و شش از هبوط آدم علیه السّلام واقع شد.

و ایام خلافت او دو سال و چهار ماه الاّ چند روزى طول کشید، و در شب سه‌شنبه مابین نماز مغرب و عشاء، هشت شب به آخر ماه جمادى الآخره مانده، سال سیزدهم هجرى از دنیا برفت. و مدت عمر او شصت و سه سال بوده.

و مورخ امین و معتمد عند الفریقین على بن الحسین مسعودى در سبب موت او گفته که: یهود زهرى در طعام داخل کردند. ابو بکر و حارث بن کلده از آن بخوردند، حارث از اثر زهر کور شد، و در ابو بکر اثر کرد تا آن‌که مریض شد و پانزده روز به حالت مرض بود تا وفات کرد، و در حالت احتضار گفت: سه کار در دنیا کردم که کاش به‌جا نیاورده بودم، تا آن‌که مى‌گوید: یکى از آن سه چیز آن بود که کاش تفتیش خانه فاطمه علیها السّلام نمى‌کردم-الخ. ١

و بالجمله، خلیفه نشد هیچ‌کس در حال حیات پدرش، مگر ابو بکر که پدرش ٢زنده بود در ایام او. و در زمان خلافت عمر سال سیزدهم یا چهاردهم هجرى وفات کرد، و نود و نه سال عمر داشت.  


پانوشت این صفحه

 ١ ) -مروج الذهب، ج  ٢ ، ص  ٣٢٩ - ٣٣٠ .

 ٢ ) -و دیگر طائع للّه که پدرش مطیع للّه زنده بود و از خلافت خلع شده بود، چنانچه بیاید. (مؤلّف ره) .


٢١۵٧ صفحه

و ابو بکر را از اولاد ذکور، عبد اللّه، و عبد الرحمن و محمّد بود. و مادر محمّد اسماء بنت عمیس بود، و محمّد را عابد قریش مى‌گفتند به جهت نسک و زهد او، و تربیت‌شدۀ حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام بود، و در ایام معاویة بن ابى سفیان معاویة بن خدیج ١به امر عمرو بن عاص در فتح مصر او را بکشت و جسدش را در پوست الاغى گذاشت و بسوخت. ٢

و ابو بکر را از اولاد اناث دو دختر بوده، یکى عایشه، و دیگر اسماء ذات النطاقین که مادر عبد اللّه بن زبیر بوده.

و در ایام خلافت ابو بکر در سنۀ  ١٢  وفات یافت: زید برادر عمر، و ابو حذیفه، و سالم مولى [ابى]حذیفه، و ثابت بن قیس خطیب انصار، و ابو دجانه سماک بن خرشه، و ابو العاص بن ربیع قرشى زوج حضرت زینب دختر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم. و در سنۀ  ١٣  وفات کرد ابان بن سعید بن العاص اموى.


 ١ ) -حدیج. خ. ل

 ٢ ) -نگاه کنید به البدایة و النهایة، ج  ٨ ، ص  ۴١۶ ، دار احیاء التراث العربى، بیروت.


 صفحه ٢١۵٨ 

ذکر خلافت عمر بن الخطاب                                         

چون ابو بکر از دنیا رخت بربست، عمر بن الخطاب حسب وصیت ابو بکر بر جاى وى نشست و ده سال و شش ماه و چهار شب خلافت کرد.

و موافق تواریخ، مقتل او در روز چهارشنبه بیست و ششم ذى‌حجۀ سال بیست و سیم هجرى به دست فیروز، غلام مغیرة بن شعبه معروف به «ابو لؤلؤة» واقع شد، و او را در جنب ابو بکر دفن کردند. و مدت عمر او موافق بود با عمر ابو بکر. و عمر اوّل کسى بود که نام خود را امیر المؤمنین نهاد، و اوّل کسى که او را به این نام بر منبر ذکر کرد ابو موسى اشعرى بود.

اولاد عمر: عبد اللّه، و حفصه، و عاصم، و فاطمه، و زید، و عبد الرحمن، و دختران دیگر، و عبد الرحمن اصغر بوده. و این عبد الرحمن همان است که حد شراب خوردن بر وى جارى شده. و عاصم جد مادرى عمر بن عبد العزیز مروانى است.

[وفیات معاصران او]

و در ایّام خلافت عمر در سنۀ  ١۴  وفات کرد ابو عبیده پدر مختار، و ابو قحافه پدر ابو بکر، و در همان سال عمر امر کرد به صلاة تراویح. و فتح شام نیز در آن سال شد.

و در سنۀ  ١۵  وفات کرد عکرمة بن ابى جهل، و فضل بن عباس، و خالد بن الولید، و عمرو بن ام مکتوم اعمى، و ابو زید انصارى، و سعد بن عباده.

 صفحه ٢١۵9 

و در سنۀ  ١۶  فتح اهواز و فتح جلولا دست داد. و وضع تاریخ هجرى در این سال شد.

و در سنۀ  ١٧  فتح تستروسوس دست داد.                         

و در سنۀ  ١٨  وفات کرد معاذ بن جبل، و ابو عبیدۀ جراح.

و در همان سال قحط عظیمى شد. و طاعون عمواس در شام واقع شد، که بیست و پنج هزار کس هلاک شد، و از جمله بلال مؤذن رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بوده.

«روی أنّ بلالا أبى أن یبایع أبا بکر، و أنّ عمر أخذ بتلابیبه و قال له: یا بلال! هذا جزاء أبی بکر منک أن اعتقک، فلا تجیىء تبایعه! فقال: إن کان أبو بکر أعتقنی للّه فلیدعنى للّه، و إن کان أعتقنی لغیر ذلک فها أنا ذا، و أمّا بیعته، فما کنت ابایع من لم یستخلفه رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و الذی استخلفه بیعته فی أعناقنا إلى یوم القیامة. فقال له عمر: لا ابا لک لا تقم معنا.

فارتحل إلى الشام.

و توفى بدمشق بباب الصغیر. و له شعر فی هذا المعنى. ١

و عن (یه) : ٢روى أبو بصیر، عن أحدهما علیهما السّلام أنّه قال: إنّ بلالا کان عبدا صالحا.

فقال: لا اؤذّن لأحد بعد رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم؛ فترک یومئذ حیّ على خیر العمل. ٣»

و در سنۀ  ١٩  وفات کرد ابى بن کعب، و زینب بنت جحش، و ابو الهیثم بن التّیهّان، و اسید بن خضیر، و ابو سفیان بن الحرث بن عبد المطلب. و در این سال در حره آتش بارید، عمر امر به تصدق کرد. و در این سال عمر به حج رفت.

و در سنۀ  ٢٠  فتح مصر شد بر دست عمرو عاص، و فتح شد اسکندریه.

و در سنۀ  ٢١  وقعه نهاوند واقع شد، و فتح شد بر دست ابو موسى، و فتح دینور


 ١ ) -تعلیقة الوحید البهبهانى، ص  ٢٧ ؛ روضة المتقین، ج  ١۴ ، ص  ۶٩ ؛ منتهى المقال، چاپ آل البیت (ع) ، ج  ١۴ ، ص  ١٧۶  - ١٧٧ .

 ٢ ) -علامت اختصارى من لا یحضره الفقیه است.

 ٣ ) -من لا یحضره الفقیه، ج  ١ ، ص  ١٨۴ / ٨٢٧ .


 صفحه ٢١60 

و همدان واقع شد، و شروع شد به فتح ملک اعاجم در زمان یزدجرد، و هم واقع شد فتح اصفهان. و حسن بصرى و شعبى در این سال متولد شدند.

و در سنۀ  ٢٢  واقع شد فتح آذربایجان، و در هیجده گفته‌اند بعد از فتح همدان و رى و جرجان و فتح قزوین و زنجان و قومس و خراسان و بلخ و غیرها در این سال واقع شد، و اللّه العالم.

 صفحه ٢١61 

ذکر خلافت عثمان بن عفّان و مقتل او

گاهى که عمر بن الخطاب در جناح سفر آخرت بود امر خلافت را در میان شش نفر شورى افکند و مدت آن را سه روز قرار داد. و آن شش تن: امیر المؤمنین على علیه السّلام، عثمان، و طلحه، و زبیر، سعد، و عبد الرحمن بن عوف بودند.

پس از آن‌که عمر درگذشت، تا سه روز کار خلافت به جهت شورى تأخیر افتاد، روز چهارم که غرّۀ محرّم سال بیست و چهارم هجرى بود عثمان قمیص ١خلافت را بر تن پوشید و دوازده سال الاّ کسرى مدت خلافت او طول کشید، و در اواخر سال سى و پنجم هجرى روز چهارشنبه بعد از عصر، مقتل او واقع شد.

و نقل شده: آن روزى که از دنیا رفت، نزد خازن او از مالش صد و پنجاه هزار دینار و هزار هزار درهم بوده، و قیمت ضیاع او که در وادى القرى و حنین بوده صد هزار دینار به‌شمار رفته، و اسب بسیار و شتر بى‌شمار از او باقى بماند.

و در ایام او جملۀ از صحابه به سبب عطایاى او مال‌دار شدند، مانند: زبیر بن العوام که خانه‌هاى قیمتى بنا کرد و بعد از وفاتش پنج هزار دینار و هزار اسب و هزار بنده و هزار کنیز و اشیاء دیگر از او به جاى بود. و مانند: طلحه که دولتش به مرتبۀ رسید که غلۀ عراقش هرروزى هزار دینار مى‌شده و بعضى بیشتر گفته‌اند. و دیگر عبد الرحمن بن عوف که صد اسب و هزار شتر و ده هزار گوسفند داشت، و بعد از فوتش ربع ثمن مالش هشتاد و چهار هزار بوده. و هکذا سعد بن ابى وقاص،


 ١ ) -قمیص: پیراهن. فرهنگ نوین، ص  ۵۶٣ .


 صفحه ٢١62 

و زید بن ثابت، و غیر ایشان.

و هم عثمان به اقارب و خویشان خود از بنى امیّه مال بسیار بخش کرد. ١

واقدى روایت کرده که: ابو موسى اشعرى مال عظیمى از بصره به سوى عثمان فرستاد، عثمان تمام آن مال را میان اهل و اولاد خود به کاسه قسمت کرد که زیاد از نگریستن او بگریست. ٢

و هم نقل شده که: سیصد دینار به حکم بن ابى العاص و صد هزار درهم به سعید بن العاص بخشید که مردم او را ملامت و طعن کردند. و اشتران صدقه را به حارث بن الحکم بخشید. و حکایات عطایاى او به مروان بن الحکم و دامادهاى خود و غیر ایشان معروف است.

و از صاحب استیعاب نقل شده که: بعد از کشتن عثمان، سه زن و به قولى چهار زن از او بماند و از ثمن ترکۀ عثمان هریک را هشتاد و سه هزار دینار ارث رسید.

و عمّال عثمان در مصر عبد اللّه بن ابى سرح، و در شام: معاویه، و در بصره: عبد اللّه بن عامر، و در کوفه: ولید بن عقبة بن ابى معیط برادر مادرى او بوده.

و ولید به کثرت فسق و فجور معروف بوده، و چون در کوفه فسق و فجور و شرب خمر کردن ولید بر مردم علانیه و ظاهر شد به حدى که با حالت مستى به نماز صبح به مسجد آمد و چهار رکعت فریضه صبح را به‌جا آورد و گفت: اگر خواهید زیادتر کنم. و به قولى در نماز سجدۀ طولانى به جاى آورد و در آن حال گفت: اشرب و اسقنى! ٣و امثال این حرکات از او در میان مردم شایع شد، مردم کوفه به مدینه رفتند و شهادت به شرب خمر و فسق او دادند، عثمان او را طلبید و حد بر او نزد ۴و سعید بن العاص را به جاى او روانه کرد، چون سعید وارد کوفه شد بالاى منبر


 ١ ) -نک: شرح تجرید قوشچى، ص  ۴٨۴ ؛ تجرید الاعتقاد، ص  ٢۵۵ ؛ شرح نهج البلاغه، ج  ٣ ، ص  ٣٩ .

 ٢ ) -نک: صواعق، ص  ۶٨ ؛ سیرۀ حلبى، ج  ٢ ، ص  ٨٧ .

 ٣ ) -نگاه کنید به انسان العیون، ج  ٣ ، ص  ٢٩٩ .

 ۴ ) -نگاه کنید به تجرید الاعتقاد، ص  ٢۵٧ ؛ شرح تجرید قوشچى، ص  ۴٨۵ .


 صفحه ٢١63 

نرفت تا آن‌که امر کرد منبر را شستشو کردند و گفت: ولید نجس رجس بوده، خواستم منبر را تطهیر کنم.

و از سعید نیز در ایام امارت او در کوفه منکراتى ظاهر شد تا آن‌که اشتر نخعى به جهت عزل او به مدینه رفت و داستان او طویل است. بالأخره سعید از امارت کوفه معزول شد و ابو موسى اشعرى والى کوفه شد.

و از عثمان در ایام خلافتش چیزهایى ظاهر شد که بر مردم گران آمد، از آن جمله کردار او با عبد اللّه بن مسعود، ١و عمار یاسر، ٢و بیرون کردن ابو ذر را از مدینه ٣و فرستادن او را به ربذه.

و از آن جمله آن‌که مصریان به مدینه آمدند و از عامل او عبد اللّه بن ابى سرح تشکّى و تظلّم کردند، عثمان، محمّد بن ابى بکر را والى مصر کرد و با مصریان او را به جانب مصر فرستاد، در بین راه قاصدى از عثمان دیدند که به مصر مى‌رود، او را تفتیش کردند، نامه‌اى ۴نزد او یافتند که به عبد اللّه نوشته شده که: محمّد را بکش و جماعتش را سر و ریش بتراش و حبس کن و بعضى را بر دار بکش!

مصریان به مدینه برگشتند و با قبائل بنو زهره و هذیل و بنو مخزوم و غفار و احلاف ایشان که هواخواه ابن مسعود و عمار و ابو ذر بودند همدست شدند و دور


 ١ ) -نگاه کنید به: ملل و نحل شهرستانى، ج  ١ ، ص  ۵٩ ؛ الصراط المستقیم، ج  ٣ ، ص  ٣٢ ؛ الشافى، ج  ۴ ، ص  ٢٧٩ -  ٢٨٢ ؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج  ٢ ، ص  ۴١ - ۴۴ .

 ٢ ) -نگاه کنید به: تاریخ طبرى، ج  ۴ ، ص  ٢۶ ؛ شرح نهج البلاغه، ج  ٣ ، ص  ۴٧ - ۴٩ ؛ الصراط المستقیم، ج  ٣ ، ص  ٣٣ ؛ الشافى، ج  ۴ ، ص  ٢٨۶ ؛ الامامة و السیاسة، ص  ۵١ ؛ تجرید الاعتقاد، ص  ٢۵٧ .

 ٣ ) -شرح نهج البلاغه، ج  ٣ ، ص  ۵٢ - ۵٩ ؛ تجرید الاعتقاد، ص  ٢۵۶ .

 ۴ ) -یکى از علماى معاصر دربارۀ این نامه مى‌نویسد: این نامه را اکابر اهل سنّت معترفند مثل طبرى در تاریخ خود (ج  ۵ ، ص  ١١٨ ) و ابن اثیر در کامل (ج  ٣ ، ص  ٧٠ ) ؛ شرح ابن ابى الحدید (ج. . . ص  ١۶۶ ) ؛ الانساب (ج  ۵ ، ص  ٢۶  و  ۶٩  و  ٩۵۵ ) ؛ الامامة و السیاسة (ج  ١ ، ص  ٣٣ ) المعارف لابن قتیبه (ص  ٨۴ ) ؛ العقد الفرید (ج  ٢ ، ص  ٢۶٣ ) ؛ الریاض النضره (ج  ٢ ، ص  ١٢٣ ) ؛ تاریخ ابن خلدون (ج  ٢ ، ص  ٣٩٧ ) ؛ تاریخ ابن کثیر (ج  ٧ ، ص  ١٧٣  الى  ١٨٩ ) ؛ حیاة الحیوان (ج  ١ ، ص  ۵٣ ) ؛ الصواعق (ص  ۶٩ ) ؛ تاریخ الخلفاء للسیوطى (ص  ١٠۶ ) ؛ السیرة الحلبیه (ج  ٢ ، ص  ٨۴  الى  ٨٧ ) ؛ تاریخ الخمیس (ج  ٢ ، ص  ٢۵٩ ) .


 صفحه ٢١64 

خانه عثمان را محاصره کردند و آب را از او منع نمودند.

چون این خبر به امیر المؤمنین علیه السّلام رسید، سه مشک آب براى او روانه کرد. و چهل و نه روز مدت محاصره عثمان بود و آخر الامر محمّد بن ابى بکر با دو تن دیگر از بام خانه‌هاى انصار داخل خانه او شدند، محمّد ریشش را به دست گرفت و خواست او را ضربتى زند، اقدام نکرد و برگشت، و آن دو نفر بر عثمان آویختند و خونش بریختند، زوجه‌اش که چنان دید بالاى بام رفت و فریاد کشید که:

امیر المؤمنین کشته شد.

مردمان داخل خانه او شدند وقتى رسیدند که عثمان دنیا را وداع کرده بود، و این واقعه در سه روز به آخر ماه ذى‌حجه مانده بود در سنۀ سى و پنج. و از کسانى که با او بودند مروان بود با هفده نفر دیگر. و تا سه روز بدنش بر روى زمین بود تا روز شنبه پیش از ظهر در مدینه در موضع معروف به «حش کوکب» او را دفن کردند. و در مدت عمر او اختلاف بسیار است از شصت و دو سال تا نود سال نقل شده.

و اولاد او چنین به‌شمار رفته: عبد اللّه اکبر، عبد اللّه اصغر، و ابان، و خالد، و سعید، و ولید، و مغیره، و عبد الملک، و امّ ابان، و امّ سعید، و امّ عمر، و عایشه. و ابان مردى احول و ابرص بوده، ولید مردى شرابخوار و بى‌باک بوده و گفته شده که:

در وقت قتل پدر مست و سکران بود.

و در ایام خلافت عثمان، در سنۀ  ٢۵  فتح شد اسکندریه و افریقیه و غیرها.

و در سنۀ  ٢۶  عثمان به عزم عمره به مکّه رفت و امر نمود به توسعه مسجد الحرام.

و در سنۀ  ٢٩  عثمان حج کرد و نماز دو رکعتى را چهار رکعت گذاشت و بدعت گذاشت. و در این سال مسجد نبوى را توسعه دادند.

و در سنۀ  ٣٠  عثمان امر کرد مصاحف را جمع کردند و چند مصحف نوشتند و به کوفه و بصره و شام و مکّه و یمن و بحرین هرکدام یک نسخه فرستاد.

 صفحه ٢١65 

و در سنۀ  ٣١  ابو سفیان بن حرب و حکم بن ابى العاص وفات کردند. و هم در این سال یزدجرد که آخر ملوک فارس بود کشته شد، و سلطنت آل دارا که دویست و پنجاه یا چهار صد سال بوده منقرض شد.

و در ماه رمضان سنۀ  ٣٢  عباس عموى حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم وفات کرد، و قبر او در بقیع است در همان بقعه که ائمه بقیع علیهم السّلام مدفونند.

و هم در این سال جناب ابو ذر غفارى رضى اللّه عنه و عبد الرحمن بن عوف و عبد اللّه بن مسعود وفات کردند.

و در سنۀ  ٣٣  مقداد بن اسود کندى-رضوان اللّه علیه-در جرف-که یک فرسخى مدینه است-وفات کرد، پس جنازۀ او را حمل کردند و در بقیع دفن نمودند و قبرى که در شهروان به وى نسبت دهند واقعى ندارد، بلى محتمل است که قبر فاضل مقداد سیورى یا قبر یکى از مشایخ عرب باشد.

و مقداد بن اسود یکى از ارکان اربعه است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرموده که:

خداوند امر فرموده مرا به محبت ایشان، ١و یکى از آن چهار نفر است که بهشت مشتاق ایشان است.

و ضباعه بنت زبیر بن عبد المطلب زوجه او بوده و در جمیع غزوات در خدمت حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مجاهده نموده. و اخبار در فضیلت او بسیار است، و کافى است در این باب آن حدیثى که شیخ کشى از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام نقل کرده که فرمود:

ارتدّ النّاس الاّ ثلاث نفر: سلمان و ابو ذر و المقداد. قال الرّاوى: فقلت: عمّار؟ قال:

کان حاص ٢حیصة ثمّ رجع. ثمّ قال علیه السّلام: ان اردت الّذى لم یشک و لم یدخله شىء فالمقداد. ٣


 ١ ) -الاستیعاب.

 ٢ ) -بالمهملتین، و حکى بالمعجمتین أیضا، أی: جال جولة یطلب الفرار. (مؤلّف رحمه اللّه) .

 ٣ ) -رجال کشى، ج  ١ ، ص  ۴٧ (ش  ٢۴ ) ؛ مجالس المؤمنین، ج  ١ ، ص  ٢٠٣ .


 صفحه ٢١66 

و وفات مقداد پیش از وفات جناب سلمان بوده به سه سال، چه آن‌جناب در سال سى و ششم در مدائن وفات یافت چنانچه قاضى نور اللّه در مجالس المؤمنین فرموده. ١


 ١ ) -مجالس المؤمنین، ج  ١ ، ص  ٢٠٣ - ٢٠۵ .