ازخطبه ی17نهج البلاغه

2.روانشناسى مدّعیان دروغین قضاوت


در میان مردم، با نام قاضى به داورى مى نشیند، و حلّ مشکلات دیگرى را به عهده مى گیرد، پس اگر مشکلى پیش آید، با حرف هاى پوچ و تو خالى و رأى و نظر دروغین، آماده رفع آن مى شود.

سپس اظهارات پوچ خود را باور مى کند، عنکبوتى را مى ماند که در شبهات و بافته هاى تار خود چسبیده، نمى داند که درست حکم کرده یا بر خطاست اگر بر صواب باشد مى ترسد که خطا کرده، و اگر بر خطاست، امید دارد که رأى او درست باشد.
نادانى است، که راه جهالت مى پوید،

کورى است که در تاریکى گمشده خود را مى جوید،

از روى علم و یقین سخن نمى گوید،

روایات را بدون آگاهى نقل مى کند،

چون تند بادى که گیاهان خشک را بر باد دهد، روایات را زیر و رو مى کند، که بى حاصل است.

به خدا سوگند، نه راه صدور حکم مشکلات را مى داند، و نه براى منصب قضاوت أهلیّت دارد

آنچه را که نپذیرد علم به حساب نمى آورد، و جز راه و رسم خویش، مذهبى را حق نمى داند،

اگر حکمى را نداند آن را مى پوشاند تا نادانى او آشکار نشود،

خون بى گناهان از حکم ظالمانه او در جوشش و فریاد میراث بر باد رفتگان بلند است.

به خدا شکایت مى کنم از مردمى که در جهالت زندگى مى کنند و با گمراهى مى میرند،

در میان آنها، کالایى خوارتر از قرآن نیست اگر آن را آنگونه که باید بخوانند، و متاعى سود آورتر و گرانبهاتر از قرآن نیست اگر آن را تحریف کنند،

و در نزد آنان، چیزى زشت تر از معروف، و نیکوتر از منکر نمى باشد.