خطبه ی 19 نهج البلاغه سوابق أشعث بن قیس
(امام در مسجد کوفه در سال 37.هجرى سخنرانى مى کرد، اشعث بن قیس به یکى از مطالب آن اعتراض کرد و گفت این سخن به زیان شما، نه به سود تو است، امام نگاه خود را به او دوخت و فرمود):
سوابق تاریخى نکوهیده أشعث بن قیس
چه کسى تو را آگاهاند که چه چیزى به سود، یا زیان من است لعنت خدا و لعنت لعنت کنندگان، بر تو باد اى متکبّر متکبّر زاده، منافق پسر کافر سوگند به خدا، تو یک بار در زمان کفر و بار دیگر در حکومت اسلام، اسیر شدى، و مال و خویشاوندى تو، هر دو بار نتوانست به فریادت برسد. آن کس که خویشان خود را به دم شمشیر سپارد، و مرگ و نابودى را به سوى آنها کشاند، سزاوار است که بستگان او بر وى خشم گیرند و بیگانگان به او اطمینان نداشته باشند.
مى گویم: (منظور امام علیه السّلام این است که اشعث ابن قیس یک بار وقتى که کافر بود اسیر شد و بار دیگر آنگاه که مسلمان شد و شمشیرها را به سوى قبیله اش راهنمایى کرد، مربوط به جریانى است که اشعث قبیله خود را فریب داد تا خالد بن ولید، آنها را غافلگیر کند و از دم شمشیر بگذراند که پس از آن خیانت او را با لقب «عرف النّار» (چیزى که آتش را بپوشاند)، مى نامیدند و این لقبى بود که به نیرنگ باز مى دادند.)
معرفی بیشتر أشعث بن قیس(دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی)
بزرگ قبیله کنده
وی بزرگ قبیله پر نفوذ کنده ، از آغاز مسلمانی تا هنگام مرگ در بسیاری حوادث نقش عمده داشت و میتوان گفت که حضور او در پارهای مواقع خود حادثه ساز بود. ملکداری و فرمانروایی در خاندان او سابقهای دراز داشت و به همین سبب توجه به وضع و موقعیت قبیله کنده در شبه جزیره عربستان ، برای شناخت بسیاری از رفتارها و مواضع سیاسی اشعث مهم مینماید.
معرفی قبیله کنده
قبیله کنده از اعراب جنوبی در حدود سده ۵م به نجد و یمامه مهاجرت کردند و در آن ناحیه حکومتی برپای داشتند که میان دو دولت دستنشانده ایران و روم یعنی لخمیان و غسانیان قرار گرفت. [۱] [۲] [۳] جنگهای ایران و روم در احوال و روابط این دولتها بس مؤثر بود؛ به ویژه جنگهای کندیان و لخمیان که به انقراض کندیان انجامید، از وقایع مهم شبه جزیره عربی در سده ۶م است. با اینهمه، به نظر میرسد که قدرت و نفوذ کندیان به کلی مضمحل نشد، زیرا در منابع تاریخی مربوط به حوادث صدر اسلام و اندکی بیشتر از آن از اهمیت ملوک کنده و کندیان سخنها هست و برخی از مورخان، سلسله ملوک کنده را تا اشعث بن قیس رساندهاند. [۴] [۵] در واقع اشعث به عنوان مهمترین بازمانده ملوک کنده، در هر حادثهای به دنبال به دست آوردن موقعیت پیشین نیاکان خویش بود. نکتهای بس مهم که میبایست از آغاز مطالعه زندگی سیاسی او تا به هنگام مرگش همواره بدان توجه کرد.
نام و سلسله نسب اشعث
اشعث همچون نیایش، معدی کرب نام داشت و اشعث (مرد ژولیده موی) لقب او بود [۶] [۷] [۸] [۹] چنانکه پدرش قیس نیز لقب «اشجّ» (شکسته پیشانی) داشت. [۱۰] [۱۱] سلسله نسب اشعث را تا نیای بزرگ قبیله کنده، برخی مآخذ به ترتیب آوردهاند. [۱۲] [۱۳] [۱۴]
ولادت
اشعث در حضرموت چشم به جهان گشود و با توجه به سن وی به هنگام مرگ (۶۳ سال)، میتوان گفت که در حدود ۵۹۶م به بعد زاده شده است. بنابراین باید گفت که وی به هنگام هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآله حدود ۲۵ سال داشته است.
اشعث پیش از مسلمانی
از اخبار اشعث تا پیش از مسلمانی او، این اندازه میدانیم که وی به خونخواهی پدرش، قیس اشج ، با بنی مراد به جنگ برخاست، اما شکست خورد و به اسارت درآمد و فدیه هنگفتی که آن را ۳ هزار شتر گفتهاند - و بعدها ضرب المثل گردید - داد و آزاد شد [۱۵] [۱۶] [۱۷] [۱۸]
مسلمان شدن اشعث
در « سنة الوفود » (۹ق)، اشعث بن قیس نیز همراه تنی چند از بزرگان کنده به مدینه درآمد و اسلام آورد، [۱۹] [۲۰] [۲۱] [۲۲] اما چندان روشن نیست که آیا اشعث بر این هیأت ریاست داشته است یا نه؟ اما از گفته خود او در این باره چنین بر میآید که دیگران برتری او را قبول داشتهاند. [۲۳] به هر حال «اسلام» اشعث و کندیان دیری نپایید و تیرههایی از کنده که از پیش از وفات حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله سرکشی آغاز کرده بودند، در زمره مرتدان در آمدند. اشعث نیز خود در پاسخ زید بن لبید که خبر وفات حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله و خلیفگی ابوبکر را به او میداد و خواستار بیعت او بود، روی خوشی نشان نداد. [۲۴] [۲۵] امتناع اشعث از پاسخ صریح و روشن، نشان از زیرکی او دارد. [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] گویا اشعث منتظر سرکوب این تیرهها بود تا ریاست خود را تثبیت کند. به همین سبب وقتی بازماندگان دیگر تیرهها پس از نبرد با زیاد به سوی اشعث آمدند، او همراهی و یاری ایشان را مشروط به این دانست که وی را «ملک» خویش گردانند و آنان نیز او را «ملک» خواندند و « تاج » بر سرش نهادند. [۳۱] [۳۲] [۳۳] [۳۴]
درگیری کندیان با سپاهیان زیاد
نخستین درگیری کندیان به سرکردگی اشعث با سپاهیان زیاد به شکستزیادانجامید، [۳۵] اماسپساشعث و کندیانشکست خوردند و به قلعهای پناه بردند. [۳۶] اشعث که به دشواری افتاده بود، در برابر تسلیم قلعه، برای خود و خانوادهاش از زیاد امان خواست و زیاد پذیرفت. [۳۷] [۳۸] [۳۹] [۴۰] هم گفتهاند که اشعث در ستاندن امان برای خود و خانوادهاش، با نیرنگی کندیان را استثنا کرد و به همین سبب مورد لعن و نفرین ایشان قرار گرفت و حتی به او لقب «عرف النار» به معنی پیمان شکن داده شد. [۴۱] [۴۲] [۴۳]
فتح عراق بدست اشعث
اشعث را با دیگر اسیران به مدینه آوردند، اما ابوبکر آزادشکرد و خواهرخود را به ازدواج ویدرآورد، [۴۴] [۴۵] [۴۶] گرچه بعداً از آن کار پشیمان شد. [۴۷] [۴۸] [۴۹] اشعث در مدینه ماند و در عهد عمربن خطاب ، به هنگام فتح عراق ، به یاری سعد ابی وقاص فرستاده شد. [۵۰] [۵۱] [۵۲] اشعث با فتح عراق یعنی سرزمینی که سالها پیش پدرانش بر سر آن با ملوک حیره جنگیده، و حتی مدتی نیز آنجا را از چنگ ایشان به در آورده بودند، [۵۳] [۵۴] [۵۵] مجالی خوب برای فعالیت به دست آورد.
شرکت در نبرد قادسیه و یرموک
اشعث در نبرد قادسیه نیز شرکت داشت و درفش کنده با او بود. [۵۶] [۵۷] [۵۸] در نبرد یرموک نیز شرکت کرد و یک چشم خود را از دست داد [۵۹] [۶۰]
اقامت در کوفه
اشعث از نخستین کسانی است که پس از بنای کوفه در آنجا اقامت گزید. [۶۱] البته با توجه به اهمیت عراق برای کندیان شگفتآور نیست که بیشتر تیرههای کنده نیز در عراق و به خصوص کوفه که فاصله اندکی با حیره پیشین داشت، ساکن شدند. [۶۲]
اشعث در دوره خلافت عثمان و حضرت علی(ع)
اشعث در دوره خلافت عثمان عامل آذربایجان شد و از کسانی بود که خلیفه بر هر یک از ایشان ناحیهای را به اقطاع داد. [۶۳] [۶۴] [۶۵] چون امیرالمؤمنین علی علیهالسلام خلافت یافت، اشعث بر ولایت آذربایجان و ارمنیه باقی ماند. [۶۶] [۶۷] پس از واقعه جمل ، امام علی علیهالسلام بدو امر فرمود تا اموال آذربایجان را تسلیم کند. [۶۸] [۶۹] [۷۰] بنابراین، روایتی که در آن از حضور او در جمل یاد شده، صحیح به نظر نمیرسد [۷۱] اما در جنگ صفین به دستور امام علی علیهالسلام حضور یافت. [۷۲] [۷۳]
دلیل پیوستن اشعث به حضرت علی(ع)
درست است که اشعث در نبرد با سرکشان شام و عراق، به امام علی علیهالسلام پیوست، اما چنانکه روایات موجود نشان میدهند، امام علیعلیهالسلام و پیروان صادق آن حضرت، به وی اعتمادی نداشتند. در واقع چنانکه از لابه لای روایات مغشوش و بازمانده از این دوره میتوان دریافت، نوعی تعصب ، اشعث را ناچار از پیوستن به سپاه عراق کرد: بنابر روایتی، وی همان هنگام که در آذربایجان امر امام علی علیهالسلام در خصوص تسلیم اموال را دریافت کرد، خواست به معاویه ملحق شود [۷۴] و حتی بنابر روایتی دیگر، از همین هنگام با معاویه بنای مکاتبه گذارد. [۷۵] اما چون با یارانش رایزنی کرد، آنها پیوستن به شامیان را تقبیح کردند و اشعث از آن رأی بازگشت. [۷۶] چنین مینماید که کندیان از همین هنگام معاویه را جانشین ملوک غسانی میدیدهاند و دوباره رقابتها و نزاعهای کندی - غسانی در پوشش عراقی - شامی یکباره سر بر آورد و شاید این نشانه جایگزینی نوعی تعصب شهری بر تعصب قبیلگی باشد. بنابراین، پیوستن اشعث به امام علی علیهالسلام از آن رو بود که وی به عنوان رئیس قبیله کنده، ناچار بود موقعیت جغرافیایی قبیله خویش را حفظ کند.
اشعث در منصب فرماندهی سپاه
امام علی علیهالسلام برای رعایت سنت حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله که پیوندهای قبیلگی را تا حد ممکن فرو میگذاشت و هم به سبب بی اعتمادی به اشعث، خواست ریاست کنده و ربیعه را که با اشعث بود، به حسان بن مخدوج بسپارد، اما مالک اشتر نخعی و عدی بن حاتم طایی امام را از آن کار بازداشتند. [۷۷] [۷۸] در حالی که معاویه میکوشید اشعث را به سبب بی اعتنایی امام به او، به سوی خود جلب کند، امام علیعلیهالسلام اشعث را به فرماندهی بخشی از سپاه گماشت. [۷۹] [۸۰] [۸۱]
نقش اشعث در جریان حکمیت
در نخستین برخورد که لشکریان شام شریعه فرات را بر سپاه امام علیهالسلام بستند، اشعث بن قیس با اجازه امیرالمؤمنین علیهالسلام آنجا را از تسلط لشکر شام به در آورد. [۸۲] [۸۳] در طی درگیریهای پراکنده دیگر هم نیز اشعث از خود رشادتهایی نشان داد [۸۴] [۸۵] [۸۶] [۸۷] تا در گرماگرم نبرد که معاویه شکست را نزدیک میدید، برادر خود عتبة بن ابی سفیان را با پیشنهاد ترک جنگ نزد اشعث فرستاد. با آنکه اشعث در این مذاکرات امام عzwnj;، تاریخzwnj; مدتیlt;/refmistakeلیعلیهالسلام را ستود و در باره ترک مخاصمه پاسخ مثبت نداد، [۸۸] اما در شب لیلة الهریر که نزدیک بود سپاهیان امام علیهالسلام کار جنگ را یکسره کنند، اشعث در جمع کندیان به پا خاست و ضمن خطبهای، با لحنی مصلحت جویانه خواستار ترک خونریزی بیشتر شد. بنابر این روایات، تا خبر خطبه اشعث به معاویه رسید، دستور داد تا قرآن ها را فراز نیزهها کنند. [۸۹] [۹۰] در روایت یعقوبی ، صریحاً از مکاتبه و ارتباط اشعث و معاویه در این باره یاد شده است. [۹۱] پس از این ماجرا اشعث از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به تأکید میخواست که پیشنهاد «دعوت به کتاب الله» را بپذیرد و گفتهاند که او و گروهی از کندیان بیش از هر کس دیگری خواستار ترک مخاصمه بودند. [۹۲] اشعث همچنین نظر معاویه را در باب قرار دادن یک حَکَم از شام و دیگری از عراق پسندید [۹۳] [۹۴] و همراه کندیان ابوموسی اشعری را برگزید و با حکمیت ابن عباس یا مالک اشتر به عنوان نماینده از سوی امام علی علیهالسلام و عراقیان مخالفت کرد. [۹۵] [۹۶] [۹۷] [۹۸] [۹۹]
به روایت یعقوبی، وقتی بر سر لقب «امیرالمؤمنین» برای امام علیعلیهالسلام هنگام نوشتن صلح نامه میان نمایندگان دو سپاه اختلاف افتاد، اشعث از کسانی بود که خواستار محو این لقب در آن نامه شد و مالک اشتر سخت به او اعتراض کرد. [۱۰۰] با آنکه در گزارشهای تاریخی موجود از ماجرای حکمیت ، نقش اشعث به خوبی آشکار است، اما جالب توجه است که در نظرگاههای باقی مانده از گروهی از خوارج سده ۲ و ۳ق، یعنی اباضیه ، در باب قضیه حکمیت کوچکترین اشارهای به نقش اشعث نشده است [۱۰۱] [۱۰۲] حال آنکه یکی از اباضیان معاصر، با توجه به پارهای از روایتهای تاریخی، کل ماجرای حکمیت را ساخته و پرداخته اشعث و عمرو بن عاص و معاویه میداند. [۱۰۳]
ممانعت اشعث از جنگ با معاویه
به هر حال با ظهور گرایش خوارج که امام علی علیهالسلام تا سر حد ممکن کوشید با ایشان مدارا کند، اشعث از کسانی بود که اعتقاد داشتند باید پیش از آغاز دوباره جنگ با معاویه، نخست با خوارج نهروان جنگید. [۱۰۴] [۱۰۵] پس از نبرد نهروان ، امام علیهالسلام یاران را به جنگ با معاویه خواند، اما اشعث خستگی از جنگ را بهانه آورد و سخنان او نیز در سپاهیان تأثیری بسزا کرد و به همین سبب امام علیهالسلام راهی کوفه شد. [۱۰۶] [۱۰۷] [۱۰۸] [۱۰۹]
نقش اشعث در توطئه شهادت حضرت علی(ع)
واپسین نکته در زندگی اشعث، مسأله ارتباط او با ابن ملجم و نقش او در توطئه شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است که از لابهلای گزارشهای مغشوش منابع نمیتوان به نتیجه قانع کنندهای دست یافت. البته امیرالمؤمنین علیهالسلام به اشعث اعتمادی نداشت؛ حتی یک بار امام علی علیهالسلام بر منبر کوفه، با اشعث به تندی سخن گفت. [۱۱۰] [۱۱۱] [۱۱۲] [۱۱۳] [۱۱۴] [۱۱۵] همچنین گفتهاند یک بار اشعث، امام علیهالسلام را تهدید به مرگ کرد. [۱۱۶] [۱۱۷] [۱۱۸]
از آن سوی به نظر میرسد که ابن ملجم از طریق تحلیف یا خویشاوندی از طرف مادر با کنده ارتباط داشته، [۱۱۹] [۱۲۰] [۱۲۱] [۱۲۲] و شاید به همین سبب وقتی ابن ملجم از مصر به کوفه آمد، در منزل اشعث سکنی گزید. [۱۲۳] [۱۲۴] بنابر یک روایت، اشعث از قصد شوم ابن ملجم آگاه شد و آن را به اطلاع امام علیهالسلام نیز رساند، اما با پاسخ آن حضرت رو به رو شد که میگفت «او هنوز مرا نکشته است». [۱۲۵] در غالب روایات آمده که اشعث اندک زمانی پیش از ورود امام علیهالسلام به مسجد کوفه، به ابن ملجم جملهای بدین مضمون گفت که پیش از دمیدن صبح در مقصود خود شتاب کند. این گفته را حجر بن عدی کندی یا عفیف کندی که در مسجد حضور داشتند، شنیدند و همان موقع توطئه شهادت امام علیهالسلام را به او نسبت دادند و البته اشعث انکار کرد. [۱۲۶] [۱۲۷] [۱۲۸] [۱۲۹] [۱۳۰] [۱۳۱] [۱۳۲]
بنابر روایات، اشعث از توطئه آگاهی داشته، و بلکه مراقب اجرای آن نیز بوده است. این موضوع در رسالهای از یکی از اباضیان معاصر چندان تبلور یافته که تمام توطئه را به اشعث نسبت میدهد و به گمان او، ابن ملجم کندی بود و کندیان در شمار خوارج نبودهاند. [۱۳۳] [۱۳۴]
زندگی اشعث، پس از شهادت امام علی علیهالسلام دیری نپایید و مرگ وی اندکی پس از آن - به روایتی به فاصله ۴۰ روز - در ۶۳ سالگی در رسید، یعنی احتمالاً او در ذیحجه ۴۰/آوریل ۶۶۱ درگذشته است. [۱۳۵] [۱۳۶] [۱۳۷] [۱۳۸] [۱۳۹] [۱۴۰] در برخی مآخذ از سال ۴۲ق - پس از صلح امام حسن علیهالسلام - به عنوان تاریخ مرگ او یاد شده است. [۱۴۱] [۱۴۲] [۱۴۳]
اشعث از اشراف و ثروتمندان کوفه
اشعث از اشراف و ثروتمندان کوفه بود و داستانهایی از ثروت او نقل شده است. [۱۴۴] [۱۴۵] [۱۴۶] [۱۴۷] گفتهاند او نخستین کس بود که خود سواره میرفت و مردانی کنارش راه میسپردند و این یادآور رفتار پادشاهان و امراست. [۱۴۸]
اشعث از صحابه
اشعث از صحابه حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله شمرده شده، و از طریق او احادیثی نیز نقل شده است. [۱۴۹] [۱۵۰] [۱۵۱] [۱۵۲] کسانی از طبقه تابعین چون شعبی ، ابووائل و قیس بن ابی حازم از او حدیث روایت کردهاند. [۱۵۳]
نقش فرزندان اشعث در حوادث سیاسی
نفوذ و ریاست اشعث بر قبیله کنده در کوفه، از طریق خانوادهاش که هر یک آنان از بزرگان شهر محسوب میشدند، اعمال میگردید. فرزند بزرگش محمد، از امفروه خواهر ابوبکر، در دستگیری حجر بن عدی ، صحابی امیرالمؤمنین علیهالسلام شرکت فعال داشت. او از امیران مورد اعتماد زیاد بن ابی سفیان و ابن زیاد بود و در دستگیری و قتل هانی بن عروه و مسلم بن عقیل در آستانه واقعه کربلا ، شرکت جست. [۱۵۴] [۱۵۵] [۱۵۶] [۱۵۷] فرزند دیگر او، قیس، از کسانی بود که امام حسین علیهالسلام را به کوفه دعوت کرد، با اینهمه، به لشکر شام پیوست و مکاتبه با آن حضرت را انکار کرد [۱۵۸] [۱۵۹] [۱۶۰] و همو بود که پس از شهادت امام علیهالسلام جامه از پیکر آن حضرت ربود. [۱۶۱] جعده دختر اشعث که با نیرنگ پدر به همسری امام حسن مجتبی علیهالسلام درآمد، [۱۶۲] به فریب معاویه ، آن حضرت را مسموم کرد. [۱۶۳] [۱۶۴] [۱۶۵] [۱۶۶]
خانواده اشعث حتی تا سده ۳ق نیز در کوفه، در حوادث سیاسی غالباً به نفع حاکمان نقش داشتند و همواره به نیرنگ بازی شهره بودند و چون یکی از ایشان خواست به خدمت حضرت صادق علیهالسلام برسد، آن حضرت نپذیرفت. [۱۶۷]
فهرست مطالب
(۱) ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۲) ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م.
(۳) ابن ابی الدنیا، ابوبکر، «مقتل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام»، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۸ق، س ۳، شم ۳.
(۴) ابن اثیر، علی، اسد الغابه، قاهره، ۱۲۸۰ق.
(۵) ابن اثیر، علی، الکامل.
(۶) ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م.
(۷) ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش فلایشهامر، قاهره، ۱۳۷۹ق.
(۸) ابن حبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۲م.
(۹) ابن حبیش، عبدالرحمان، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
(۱۰) ابن حجر، احمد، الاصابه، قاهره، ۱۳۲۸ق.
(۱۱) ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
(۱۲) ابن سلام اباضی، بدء الاسلام و شرائع الدین، به کوشش ورنر شوارتز و سالم بن یعقوب، ویسبادن، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۱۳) ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
(۱۴) ابن عدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م.
(۱۵) ابن فقیه، احمد، البلدان، بهکوشش یوسفهادی، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.
(۱۶) ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۱۷) ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
(۱۸) ابوالفرج اصفهانی، علی، الاغانی، قاهره، دارالکتب المصریه.
(۱۹) ابوالفرج اصفهانی، علی، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
(۲۰) ابوقحطان، خالد، «سیره»، ضمن السیر و الجوابات، به کوشش سیده اسماعیل کاشف، عمان، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۲۱) ابوهلال عسکری، حسن، الاوائل، به کوشش محمدسید وکیل، مدینه، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
(۲۲) احمد بن حنبل، مسند، بیروت، دارصادر.
(۲۳) اسکافی، محمد، المعیار و الموازنه، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱م.
(۲۴) بحشل، اسلم، تاریخ واسط، به کوشش کورکیس عواد، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۲۵) بخاری، محمد، التاریخ الصغیر، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۲۶) بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
(۲۷) بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۳، ۱۳۹۷ق.
(۲۸) بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
(۲۹) پیگولوسکایا، اعراب در حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایت الله رضا، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۳۰) تقیزاده، حسن، از پرویز تا چنگیز، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۳۱) ثعالبی، عبدالملک، ثمار القلوب، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
(۳۲) حمزه اصفهانی.
(۳۳) سنی ملوک الارض و الانبیاء، بیروت، دارمکتبة الحیاة.
(۳۴) خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۳۵) خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۶م.
(۳۶) خلیفة بن خیاط، طبقات، به کوشش اکرم ضیاء عمری، ریاض، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
(۳۷) دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۳۸) ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
(۳۹) زمخشری، محمود، المستقصی من امثال العرب، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م.
(۴۰) سلیمان بن داوود، الخوارج هم انصار الامام علی علیهالسلام، قسنطینه، ۱۴۰۳ق.
(۴۱) شهیدی، جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۴۲) طبرانی، سلیمان، العجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، قاهره، مکتبة ابن تیمیه.
(۴۳) طبری، تاریخ.
(۴۴) کشی، محمد، معرفة الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
(۴۵) کلبی، هشام، نسب معدو الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس العظم، دمشق، دارالیقظة العربیه.
(۴۶) مبرد، محمد، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۴۷) مجمل التواریخ و القصص، بهکوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۴۸) مزی، یوسف، تحفة الاشراف، بمبئی، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
(۴۹) مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۵م.
(۵۰) مفید، محمد، الارشاد، قم، ۱۴۱۳ق.
(۵۱) نصربن مزاحم، وقعة صفین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
(۵۲) نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۵۳) نهج البلاغه.
(۵۴) واقدی، محمد، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۵۵) یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دارصادر.
پانویس
۱. |
↑ پیگولوسکایا، اعراب در حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ج۱، ص۲۹۲-۳۰۱، ترجمه عنایت الله رضا، تهران، ۱۳۷۲ش. |
۲. |
↑ تقیزاده، حسن، ج۱، ص۱۲۱ به بعد، از پرویز تا چنگیز، تهران، ۱۳۴۹ش. |
۳. |
↑ تقیزاده، حسن، ج۱، ص۱۳۴ به بعد، از پرویز تا چنگیز، تهران، ۱۳۴۹ش. |
۴. |
↑ حمزه اصفهانی، ج۱، ص۱۱۲. |
۵. |
↑ مجمل التواریخ و القصص، بهکوشش محمدتقی بهار، ج۱، ص۱۷۹، تهران، ۱۳۱۸ش. |
۶. |
↑ ابن قتیبه، عبدالله، ج۱، ص۳۳۳، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م. |
۷. |
|
۸. |
↑ ذهبی، محمد، ج۲، ص۳۸، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م. |
۹. |
↑ ابن حجر، احمد، ج۱، ص۵۱، الاصابه، قاهره، ۱۳۲۸ق. |
۱۰. |
|
۱۱. |
↑ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، ج۱، ص۲۹۲، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م. |
۱۲. |
↑ ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م. |
۱۳. |
↑ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، ج۱، ص۲۹۲، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م. |
۱۴. |
↑ پیگولوسکایا، ص۳۵۵، که جدولی از سلسله نسب او به دست داده است، اعراب در حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایت الله رضا، تهران، ۱۳۷۲ش. |
۱۵. |
↑ کلبی، هشام، ج۱، ص۷۸- ۷۹، نسب معدو الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس العظم، دمشق، دارالیقظة العربیه. |
۱۶. |
↑ ابن قتیبه، عبدالله، ج۱، ص۳۳۳، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م. |
۱۷. |
↑ ابن قتیبه، عبدالله، ج۱، ص۵۵۵ -۵۵۶، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م. |
۱۸. |
↑ زمخشری، محمود، ج۱، ص۴۳۲، المستقصی من امثال العرب، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م. |
۱۹. |
↑ ابن هشام، عبدالملک، ج۴، ص۲۳۲، السیرة النبویه، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی. |
۲۰. |
↑ ابن سعد، محمد، ج۱، ص۳۲۸، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر. |
۲۱. |
|
۲۲. |
↑ کلبی، ج۱، ص۶۸، ( که به اسامی برخی از اعضای این هیأت اشاره میکند) هشام، نسب معدو الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس العظم، دمشق، دارالیقظة العربیه. |
۲۳. |
↑ بخاری، محمد، ج۱، ص۳۷، التاریخ الصغیر، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م. |
۲۴. |
↑ واقدی، محمد، ج۱، ص۹۴، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. |
۲۵. |
↑ ابن حبیش، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۳۲، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. |
۲۶. |
↑ واقدی، محمد، ج۱، ص۹۸ – ۹۹، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. |
۲۷. |
↑ واقدی، محمد، ج۱، ص۱۰۲، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. |
۲۸. |
↑ واقدی، محمد، ج۱، ص۱۰۶، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. |
۲۹. |
↑ بلاذری، احمد، ج۱، ص۱۰۱، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م. |
۳۰. |
↑ ابن حبیش، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۳۵، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. |
۳۱. |
↑ به نقل از مداینی، ابوهلال عسکری، ج۱، ص۲۴۹، حسن، الاوائل، به کوشش محمدسید وکیل، مدینه، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م. |
۳۲. |
↑ واقدی، ج۱، ص۱۱۵، ( او تاج نیایش را بر سر نهاده بود) محمد، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. |
۳۳. |
↑ بلاذری، احمد، ج۱، ص۱۰۱، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م. |
۳۴. |
↑ طبری، تاریخ، ج۳، ص۳۳۴. |
۳۵. |
↑ واقدی، محمد، ج۱، ص۱۰۷، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. |
۳۶. |
|
۳۷. |
↑ ابن حبیش، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۳۷- ۱۳۸، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. |
۳۸. |
↑ واقدی، محمد، ج۱، ص۱۱۴، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. |
۳۹. |
↑ واقدی، محمد، ج۱، ص۱۱۵، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. |
۴۰. |
↑ ابن حجر، احمد، ج۲، ص۲۵۸، الاصابه، قاهره، ۱۳۲۸ق. |
۴۱. |
↑ واقدی، محمد، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. |
۴۲. |
|
۴۳. |
↑ ابن حبیش، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۳۸، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. |
۴۴. |
↑ واقدی، محمد، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴، الردة، به روایت ابن اعثم کوفی، به کوشش محمد حمیدالله، پاریس، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. |
۴۵. |
↑ ابن حبیش، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۰، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. |
۴۶. |
↑ طبری، تاریخ، ج۳، ص۳۳۹. |
۴۷. |
↑ یعقوبی، احمد، ج۲، ص۱۳۷، تاریخ، بیروت، دارصادر. |
۴۸. |
↑ بلاذری، احمد، ج۱، ص۱۰۴، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م. |
۴۹. |
|
۵۰. |
↑ بلاذری، احمد، ج۱، ص۲۵۷، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م. |
۵۱. |
↑ خطیب بغدادی، احمد، ج۱، ص۱۹۶، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق. |
۵۲. |
↑ ابن عبدالبر، یوسف، ج۱، ص۱۳۴، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م. |
۵۳. |
↑ نولدکه، تئودور، ج۱، ص۳۱۹، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران، ۱۳۶۰ش. |
۵۴. |
↑ پیگولوسکایا، اعراب در حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ج۱، ص۳۰۴، ترجمه عنایت الله رضا، تهران، ۱۳۷۲ش. |
۵۵. |
↑ پیگولوسکایا، اعراب در حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ج۱، ص۳۳۴- ۳۳۵، ترجمه عنایت الله رضا، تهران، ۱۳۷۲ش. |
۵۶. |
↑ دینوری، احمد، ج۱، ص۱۲۰، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م. |
۵۷. |
↑ دینوری، احمد، ج۱، ص۱۲۲، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م. |
۵۸. |
|
۵۹. |
↑ ابن قتیبه، عبدالله، ج۱، ص۵۸۶، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م. |
۶۰. |
↑ ابن عدیم، عمر، ج۴، ص۱۸۹۰، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م. |
۶۱. |
|
۶۲. |
↑ کلبی، هشام، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲، نسب معدو الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس العظم، دمشق، دارالیقظة العربیه. |
۶۳. |
↑ بلاذری، احمد، ج۱، ص۲۷۳-۲۷۴، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م. |
۶۴. |
↑ دینوری، احمد، ج۱، ص۱۵۶، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م. |
۶۵. |
|
۶۶. |
↑ بلاذری، احمد، ج۱، ص۲۰۵، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م. |
۶۷. |
↑ بلاذری، احمد، ج۱، ص۳۲۷، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م. |
۶۸. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۲۰-۲۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۶۹. |
↑ یعقوبی، احمد، ج۲، ص۲۰۰، تاریخ، بیروت، دارصادر. |
۷۰. |
↑ بخشی از این نامه در، نهج البلاغه، نامه ۵. |
۷۱. |
↑ ابن حبیب، محمد، ج۱، ص۲۹۱-۲۹۲، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۲م. |
۷۲. |
↑ بلاذری، احمد، ج۲، ص۲۹۶، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م. |
۷۳. |
|
۷۴. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۲۰-۲۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۷۵. |
↑ بلاذری، احمد، ج۲، ص۲۹۶، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م. |
۷۶. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۲۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۷۷. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۱۳۷، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۷۸. |
↑ که میگوید ریاست کنده به حجربن عدی پیشنهاد شد، دینوری، ج۱، ص۲۲۴، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م. |
۷۹. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۸۰. |
↑ نصربن&z/spanzwnj؛ بهwnj؛ مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۲۰۵، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۸۱. |
↑ دینوری، احمد، ج۱، ص۱۷۱، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م. |
۸۲. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۷، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۸۳. |
|
۸۴. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۱۷۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۸۵. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۱۷۴، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۸۶. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۸۷. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۱۹۲، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۸۸. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۴۰۸-۴۱۰، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۸۹. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۹۰. |
↑ دینوری، احمد، ج۱، ص۱۸۸- ۱۸۹، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م. |
۹۱. |
↑ یعقوبی، احمد، ج۲، ص۱۸۸- ۱۸۹، تاریخ، بیروت، دارصادر. |
۹۲. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۴، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۹۳. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۴۹۹، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۹۴. |
↑ ابن اعثم کوفی، احمد، ج۳، ص۳۲۵، الفتوح، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م. |
۹۵. |
↑ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۴۹۹-۵۰۰، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. |
۹۶. |
↑ بلاذری، احمد، ج۲، ص۳۳۳، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م. |
۹۷. |
|
۹۸. |
↑ ابن اعثم کوفی، احمد، ج۴، ص۲-۴، الفتوح، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م. |
۹۹. |
↑ اسکافی، محمد، ج۱، ص۱۷۲، المعیار و الموازنه، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱م. |
۱۰۰. |
↑ یعقوبی، احمد، ج۲، ص۱۸۹، تاریخ، بیروت، دارصادر. |
۱۰۱. |
↑ ابوقحطان، خالد، ج۱، ص۱۱۱ به بعد، «سیره»، ضمن السیر و الجوابات، به کوشش سیده اسماعیل کاشف، عمان، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. |
۱۰۲. |
↑ ابن سلام اباضی، بدء الاسلام و شرائع الدین، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش ورنر شوارتز و سالم بن یعقوب، ویسبادن، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م. |
۱۰۳. |
↑ سلیمان بن داوود، الخوارج هم انصار الامام علی علیهالسلام، ج۱، ص۸۱ به بعد، قسنطینه، ۱۴۰۳ق. |
۱۰۴. |
↑ بلاذری، احمد، ج۲، ص۳۶۸، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م. |
۱۰۵. |
|
۱۰۶. |
↑ ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج۱، ص۲۴- ۲۵، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۵ش. |
۱۰۷. |
↑ دینوری، احمد، ج۱، ص۲۱۱، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م. |
۱۰۸. |
↑ ابن عدیم، عمر، ج۴، ص۱۹۱۱، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م. |
۱۰۹. |
|
۱۱۰. |
↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹. |
۱۱۱. |
↑ ابوالفرج اصفهانی، علی، ج۸، ص۱۵۹، الاغانی، قاهره، دارالکتب المصریه. |
۱۱۲. |
↑ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، ج۱، ص۲۹۱، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م. |
۱۱۳. |
↑ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، ج۱، ص۲۹۷، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م. |
۱۱۴. |
↑ مبرد، محمد، ج۲، ص۵۷۹، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. |
۱۱۵. |
↑ ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۰ -۵۰۱، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۵ش. |
۱۱۶. |
↑ ابوالفرج اصفهانی، علی، ج۱، ص۳۴، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م. |
۱۱۷. |
↑ ابن عدیم، عمر، ج۴، ص۱۹۱۴، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م. |
۱۱۸. |
↑ ذهبی، محمد، ج۲، ص۴۰-۴۱، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م. |
۱۱۹. |
↑ کلبی، هشام، ج۱، ص۱۲۱، نسب معدو الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس العظم، دمشق، دارالیقظة العربیه. |
۱۲۰. |
↑ بلاذری، احمد، ج۲، ص۴۰۲، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م. |
۱۲۱. |
↑ بلاذری، احمد، ج۲، ص۴۸۹، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م. |
۱۲۲. |
↑ طبری، تاریخ، ج۶، ص۳۴۶. |
۱۲۳. |
↑ ابن فقیه، احمد، ج۱، ص۲۵۲، البلدان، بهکوشش یوسفهادی، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م. |
۱۲۴. |
↑ یعقوبی، احمد، ج۲، ص۲۱۲، تاریخ، بیروت، دارصادر. |
۱۲۵. |
↑ مبرد، محمد، ج۳، ص۱۱۱۷، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. |
۱۲۶. |
↑ ابن ابی الدنیا، ابوبکر، ج۱، ص۹۴، «مقتل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام»، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، تراثنا، قم، ۱۴۰۸ق، س ۳، شم ۳. |
۱۲۷. |
↑ ابن سعد، محمد، ج۳، ص۳۶، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر. |
۱۲۸. |
↑ بلاذری، احمد، ج۲، ص۴۹۳- ۴۹۴، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۲، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م. |
۱۲۹. |
↑ ابوالفرج اصفهانی، علی، ج۱، ص۳۴، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م. |
۱۳۰. |
↑ مسعودی، علی، ج۳، ص۱۶۵-۱۶۶، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۵م. |
۱۳۱. |
|
۱۳۲. |
↑ که در روایت او نامی از اشعث به میان نمیآید، طبری، ج۵، ص۱۴۴، تاریخ. |
۱۳۳. |
↑ سلیمان بن داوود، الخوارج هم انصار الامام علی علیهالسلام، ج۱، ص۱۹۳ به بعد، قسنطینه، ۱۴۰۳ق. |
۱۳۴. |
↑ شهیدی، جعفر، ج۱، ص۱۳۴، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، ۱۳۶۳ش. |
۱۳۵. |
↑ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ج۱، ص۲۲۸، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۶م. |
۱۳۶. |
↑ خلیفة بن خیاط، طبقات، ج۱، ص۷۱، به کوشش اکرم ضیاء عمری، ریاض، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م. |
۱۳۷. |
↑ ابن عدیم، عمر، ج۴، ص۱۹۱۸- ۱۹۱۹، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م. |
۱۳۸. |
↑ ابن حبان، محمد، ج۱، ص۴۵، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش فلایشهامر، قاهره، ۱۳۷۹ق. |
۱۳۹. |
↑ خطیب بغدادی، احمد، ج۱، ص۱۹۷، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق. |
۱۴۰. |
↑ ذهبی، محمد، ج۲، ص۴۲، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م. |
۱۴۱. |
↑ بلاذری، احمد، ج۱، ص۱۰۲، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م. |
۱۴۲. |
|
۱۴۳. |
↑ ابن عبدالبر، یوسف، ج۱، ص۱۳۴، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م. |
۱۴۴. |
↑ بحشل، اسلم، ج۱، ص۱۶۰، تاریخ واسط، به کوشش کورکیس عواد، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. |
۱۴۵. |
↑ ثعالبی، عبدالملک، ج۱، ص۸۸ - ۸۹، ثمار القلوب، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م. |
۱۴۶. |
↑ ابن عدیم، عمر، ج۴، ص۱۹۱۴، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م. |
۱۴۷. |
↑ ذهبی، محمد، ج۲، ص۴۱، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م. |
۱۴۸. |
↑ ابن قتیبه، عبدالله، ج۱، ص۵۵۱، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م. |
۱۴۹. |
↑ احمد بن حنبل، مسند، ج۵، ص۲۱۱-۲۱۲، بیروت، دارصادر. |
۱۵۰. |
↑ طبرانی، سلیمان، ج۱، ص۲۰۳، العجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، قاهره، مکتبة ابن تیمیه. |
۱۵۱. |
↑ ابن عبدالبر، یوسف، ج۱، ص۱۳۴، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م. |
۱۵۲. |
↑ مزی، یوسف، ج۱، ص۷۶- ۷۸، تحفة الاشراف، بمبئی، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م. |
۱۵۳. |
↑ ذهبی، محمد، ج۲، ص۳۸، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م. |
۱۵۴. |
|
۱۵۵. |
|
۱۵۶. |
|
۱۵۷. |
|
۱۵۸. |
|
۱۵۹. |
|
۱۶۰. |
|
۱۶۱. |
|
۱۶۲. |
↑ بلاذری، احمد، ج۳، ص۱۴، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۳، ۱۳۹۷ق/ ۱۹۷۷م. |
۱۶۳. |
↑ بلاذری، احمد، ج۳، ص۵۵، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ج ۳، ۱۳۹۷ق/ ۱۹۷۷م. |
۱۶۴. |
↑ ابوالفرج اصفهانی، علی، ج۱، ص۷۳، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م. |
۱۶۵. |
↑ درباره دیگر فرزندان و خاندان او، نک، ج۱، ص۴۵۲، ابن حبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۲م. |
۱۶۶. |
↑ درباره دیگر فرزندان و خاندان او، نک، ج۸، ص۲۴۹، ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر. |
۱۶۷. |
↑ کشی، محمد، ج۱، ص۴۱۲-۴۱۳، معرفة الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش. |
منبع[ویرایش]