از دکتر اصرار بود و از آقای دادستان کل، انکار. دکتر میگفت: «بارها گفتهام کبد شما آسیبپذیر است. نباید گرسنه بمانید اگرنه عواقب خطرناکی دارد. تا زمان بازگشت به خانه، حداقل چند جرعه شیر بخورید». تعارف بطری شیر از طرف دکتر، با ورود آقای دادستان به بند زندانیان همزمان شد. لحظهای ایستاد و رو به دکتر گفت: «الان زندانیها از این شیر خوردهاند؟ هر وقت تمام زندانیان شیر خوردند، من هم میخورم».
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ گذر زمان نشان داد بمب ویرانگری که چهل سال قبل در چنین روزی، دفتر کار دادستان کل انقلاب اسلامی را به یک مخروبه تبدیل کرد، فقط یک مسئول دلسوز را از انقلاب نوپای ایران نگرفت. مرد خستگیناپذیری که در 14 شهریور سال 60 به آرزویش رسید و با شهادت از این دنیا بار سفر بست، انگار آمده بود به همه بگوید فرصت زندگی در این کره خاکی برای تلاش کردن و مفید بودن در اختیار انسان قرار گرفته؛ برای اینکه خودت به طرف خوبیها حرکت کنی و دست دیگران را هم بگیری و در این مسیر روشن با خودت همراه کنی.
مأموریت شهید آیت الله «علی قدوسی» انگار این بود که دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کند و در این راه، پیش و بیش از همه، از خودش گذشت؛ از جایگاه علمی و معرفتیاش، سابقه مبارزاتیاش و مقام و منصب درجه یکش در دستگاه قضا. دادستان کل انقلاب اسلامی درست همان زمان که در مقابل خلق خدا از همه داشتههایش چشم پوشید و خودش را همطراز سادهترین مردمان تلقی کرد، در نگاه خالق هستی، خریدنی شد.
چهلمین سالگرد شهادت آیت الله قدوسی، فرصت مغتنمی بود برای مرور اجمالی مقاطعی از زندگی ایشان در گفتوگو با حاجیه خانم «نجم السادات طباطبایی»، همسرش.
(۱۳۰۷ - ۱۳۶۰ش) از روحانیون مؤثر در انقلاب اسلامی ایران بود. بهشتی در حوزه علمیه قم شاگرد علمایی مانند آیت الله بروجردی، امام خمینی، محقق داماد و علامه طباطبائی بود. وی از معدود روحانیان تحصیلکرده دانشگاهی و آشنا به زبانهای انگلیسی و آلمانی بود. او از بنیانگذران و اساتید مدرسه علمیه حقانی است که دروس دینی را به روشهای جدیدتر آموزش میداد و دبیرستان دین و دانش را نیز با هدف تقویت علمی جوانان مذهبی تاسیس کرد.
بهشتی از مخالفان نظام سلطنتی پهلوی حاکم بر ایران بود و علیه آن مبارزه سیاسی میکرد به همین دلیل مدتی از ایران خارج شد و در این مدت در مرکز اسلامی هامبورگ در آلمان فعالیت میکرد. در سال ۱۳۴۹ به ایران بازگشت و بر فعالیتهای فرهنگی از جمله تدوین کتب درسی دانشآموزان متمرکز شد. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رهبری انقلاب او را به عنوان یکی از اعضای شورای انقلاب انتخاب کرد و بعد از پیروزی نیز از موثرترین افراد در تنظیم قانون اساسی بود و به عنوان نخستین رئیس قوه قضائیه در جمهوری اسلامی ایران فعالیت خود را آغاز کرد.
بهشتی بعد از تشکیل جامعه روحانیت مبارز تهران با همکاری دوستانش حزب جمهوری اسلامی را تشکیل داد و نخستین دبیر کل آن شد. او سرانجام در دفتر مرکزی همان حزب و در یک عملیات تروریستی در ۷ تیر ۱۳۶۰ش به همراه ۷۲ تن دیگر به شهادت رسید.
عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می کنید. چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به ا و واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا ماندهام.
شرح کودتای سقیفه بنی ساعده و غصب خلافت که منجر به شهادت حضرت زهرا گردید.
[دیوار کجی که توسط اصحاب سقیفه بنی ساعده در بعد از رحلت و شهادت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله بنا شد. سپس ابوبکر و عمر خلیفه شدند، و عاشورا در روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها کلید خورد! و از بطن سقیفه ی بنی ساعده و خلافت انتصابی ابوبکر و خلافت عمر بن خطاب، گروهی به نام داعش در 1400 سال بعد متولد شد! که مثل خیار انسانها را سر می بریدند. برای من سئوال است که چگونه پیامبر و خدا حق نداشتند خلیفه و جانشین نصب و انتخاب کنند ولی ابوبکر صدیق!!!؟ حق داشت عمربن خطاب را به جانشنی خود انتخاب کند!!!؟؟؟- ققنوس بی بال در اوج آسمان]
یعقوبی سخن ابوبکر را در تاریخ خود ، چنین آورده است: ای کاش من[دَرِ] خانه ی فاطمه (س) ، دختر پیامبر(ص)را نگشوده بودم و مردان را به خانه ی او نریخته بودم، گر چه درِ آن خانه به منظور جنگ با من بسته شده بود(تاریخ یعقوبی2/115)
عمر به امیر المومنین علی بن ابی طالب(ع) که درکَنزُ العمّال آمده است ، می گوید : دستورشان می دادم درِ خانه ات را آتش بزنند .
داستان سوزاندن در خانه ی حضرت زهراء(س)آن قدر مشهور بوده است که، پس از گذشت سال ها از این ماجرا، وقتی عبدا... زبیر در مکه بر بنی هاشم سخت گرفت تا به حکومت و فرمانروایی وی گردن نهند، چون ایشان زیر بار نرفتند و با او بیعت نکردند، دستور داد تا که آنان را در درّ ه کوهی حبس کنندو هیزم فراوانی در برابر درّه روی هم انباشتند تا همه آنان را به آتش بسوزانند. عُروه ، برادر عبدا... بن زبیر ، در توجیه عمل برادرش، به کار عمر، در آتش بُردن به دَرِ خانه ی فاطمه(س) در داستان بیعت گرفتن ابوبکر، استناد کرد وگفت: برادرم این کار را کرد فقط برای جلو گیری از اختلاف مسلمانان و نابودی وحدت کلمه ی آنان، و می خواست که همه ، با گردن نهادن به طاعتِ وی ، به کلمه ای واحده بدل شوند، همچنان که پیش از او عمر خطاب همین کار را با بنی هاشم کرد. هنگامی که از بیعت با ابوبکر سر باز زدند؛ او نیز هیزم حاضر کرد تا آنان را در خانه به آتش کشد(منبع: مروج الذهب3/86،چاپ دارالمعرفه،بیروت ؛شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید20/481چاپ ایران)