...ان شاء اللَّه ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد، و با برپایى جشن پیروزى حق بر جنود کفر و نفاق و آزادى کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجد الحرام وارد خواهیم شد.
جام زهر (قبول قطعنامه 598)
پیام [به ملت ایران در سالگرد کشتار خونین مکه (قبول قطعنامه 598)]
زمان: 29 تیر 1367/ 5 ذى الحجه 1408
مکان: تهران، جماران
موضوع: سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطعنامه 598
مخاطب: ملت ایران
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
لَقَد صَدَقَ اللَّهُ رَسولَهُ الرُّءْیا بِالحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ المَسجِدَ الحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ.«1»
و خداوند آن رؤیا را که در خواب به تو نشان داد که ان شاء اللَّه به زودى داخل مسجد الحرام خواهید شد در حالى که از شر کفار ایمن باشید.
[ «آیه 27سوره فتح»
لَّقَدْ صَدَقَ ٱللَّهُ رَسُولَهُ ٱلرُّءْیَا بِٱلْحَقِّ ۖ لَتَدْخُلُنَّ ٱلْمَسْجِدَ ٱلْحَرَامَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ ۖ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا۟ فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَٰلِکَ فَتْحًۭا قَرِیبًا
ترجمه تمام آیه : و خداوند آن رؤیا را که در خواب به تو نشان داد که ان شاء اللَّه به زودى داخل مسجد الحرام خواهید شد در حالى که از شر کفار ایمن باشید و سر بتراشید و بدون هیچ ترسى تقصیر کنید، دیدى که چگونه آن رؤیا را به حق به کرسى نشاند. آرى او چیزهایى مىدانست که شما نمىدانستید و به همین جهت قبل از فتح مکه فتحى نزدیک قرار داد (27).تفسیرالمیزان]
على رغم گذشت یک سال از کشتار فجیع و بىرحمانه حجاج بىدفاع و زائران مؤمن و موحّد به وسیله نوکران امریکا و سفاکان آل سعود، هنوز شهر خدا و خلق خدا در بهت و حیرتند. آل سعود با کشتن میهمانان خدا و به خاک و خون کشیدن بهترین بندگان حق نه تنها حَرَم را، که جهان اسلام را آلوده به خون شهیدان نمود و مسلمانان و آزادگان را عزادار ساخت.
مسلمانان جهان در سال گذشته و براى اولین بار عید قربان را با شهادت فرزندان ابراهیم- علیه السلام- که دهها بار از مصاف با جهانخواران و اذناب آنان برگشته بودند، در مسلخ عشق و در مناى رضایت حق جشن گرفتند. و بار دیگر امریکا و آل سعود، بر خلاف راه و رسم آزادگى، از زنان و مردان، از مادران و پدران شهید، از جانبازان بىپناه ما کشتهها گرفتند؛ و در آخرین لحظات نیز با ناجوانمردى و قساوت بر پیکر نیمه جان سالخوردگان و بر دهان تشنه و خشکیده مظلومان ما تازیانه زدند و انتقام خود را از آنان گرفتند. انتقام از چه کسانى و از چه گناهى؟ انتقام از کسانى که از خانه خویش به سوى خانه خدا و خانه مردم هجرت نموده بودند! انتقام از کسانى که سالها کوله بار امانت و مبارزه را بر دوش کشیده بودند. انتقام از کسانى که همچون ابراهیم- علیه السلام- از بتشکنى برمىگشتند؛ شاه را شکسته بودند؛ شوروى و امریکا را شکسته بودند؛ کفر و نفاق را خرد کرده بودند. همانها که پس از طى آن همه راهها با فریاد: و أَذِّن فِى النَّاس بِالحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا «1» پابرهنه و سر برهنه آمده بودند تا ابراهیم را خوشحال کنند، به میهمانى خدا آمده بودند تا با آب زمزم گرد و غبار سفر را از چهره بزدایند، و عطش خویش را در زلال مناسک حج برطرف نمایند و با توانى بیشتر مسئولیتپذیر گردند و در سیر و صیرورت ابدى خود نه تنها در میقات حج، که در میقات عمل نیز لباس و حجاب پیوستگى و دلبستگى به دنیا را از تن به در آورند. همانها که براى نجات محرومان و بندگان خدا راحتى راحت طلبان را بر خود حرام، و مُحرِم به احرام شهادت شده بودند و عزم را جزم کردند تا نه تنها بنده زرخرید امریکا و شوروى نباشند، که زیر بار هیچ کس جز خدا نروند. آمده بودند که دوباره به محمد- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- بگویند که از مبارزه خسته نشدهاند و به خوبى مىدانند که ابى سفیان و ابى لهب و ابى جهل براى انتقام در کمین نشستهاند؛ و با خود مىگویند مگر هنوز لات و هُبَل در کعبهاند. آرى، خطرناکتر از آن بتها، اما در چهره و فریبى نو. آنها مىدانند که امروز حَرَم، حَرَم است اما نه براى ناس، که براى امریکا! و کسى که به امریکا لبیک نگوید و به خداى کعبه رو آورد سزاوار انتقام خواهد شد. انتقام از زائرانى که همه ذرات وجود و همه حرکات و سکنات انقلابشان مناسک ابراهیم را زنده کرده است؛ و حقیقتاً مىرود تا فضاى کشور و زندگى خویش را با آواى دلنشین «لَبَّیکَ، اللَّهُمَّ لَبَّیکَ» معطر سازد.
آرى، در منطق استکبار جهانى هر که بخواهد برائت از کفر و شرک را پیاده کند متهم به شرک خواهد شد، و «مفتى» ها «2» و مفتى زادگان این نوادگان «بَلعَم باعورا» ها، «3» به قتل و کفر او حکم خواهند داد. بالاخره در تاریخ اسلام مىبایست آن شمشیر کفر و نفاقى که در لباس دروغین احرام یزیدیان و جیرهخواران بنى امیه- علیهم لعنة اللَّه- براى نابودى و قتل بهترین فرزندان راستین پیامبر اسلام، یعنى حضرت ابى عبد اللَّه الحسین- علیه السلام- و یاوران باوفاى او، پنهان شده بود مجدداً از لباس همان میراثخواران بنى سفیان به درآید و گلوى پاک و مطهر یاوران حسین- علیه السلام- را در آن هواى گرم، در کربلاى حجاز و در قتلگاه حَرَم، پاره کند؛ و همان اتهاماتى را که یزیدیان به فرزندان راستین اسلام زدند و آنان را «خارجى» و «ملحد» و «مشرک» و «مَهدور الدم» معرفى کردند، درست همان را به رهروان راه آنان وارد آورند؛ که ان شاء اللَّه ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد، و با برپایى جشن پیروزى حق بر جنود کفر و نفاق و آزادى کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجد الحرام وارد خواهیم شد.
اما زائران کشورها که یقیناً با کنترل و ارعاب دولتها و حکومتهایشان به مکه سفر کردهاند، جاى دوستان و برادران و حامیان و همسنگران واقعى خود را در میان خود خالى خواهند یافت. آل سعود براى پردهپوشى جنایات هولناک سال گذشته خود و همچنین توجیه صدٌّ عن سبیل اللَّه «1» و منع حجاج ایرانى از ورود به حج، زائران را زیر بمباران شدید تبلیغات خود قرار خواهد داد؛ و آخوندهاى دربارى و «مفتى» هاى خودفروخته- لعنة اللَّه علیهم- در کشورهاى اسلامى خصوصاً حجاز توسط رسانهها و مطبوعات دست به نمایشها و سخنرانیها زده و عرصه را بر تفکر و تحقیق زائران درباره فهم و درک فلسفه واقعى حج و نیز پىبردن به ماجراى از پیش طراحىشده شیطان بزرگ در قتل میهمانان خدا تنگ خواهند نمود. و مسلّم در چنین شرایطى رسالت زائران بسیار سنگین است. بزرگترین درد جوامع اسلامى این است که هنوز فلسفه واقعى بسیارى از احکام الهى را درک نکردهاند؛ و حج با آن همه راز و عظمتى که دارد هنوز به صورت یک عبادت خشک و یک حرکت بیحاصل و بىثمر باقى مانده است.
یکى از وظایف بزرگ مسلمانان پىبردن به این واقعیت است که حج چیست و چرا براى همیشه باید بخشى از امکانات مادى و معنوى خود را براى برپایى آن صرف کنند.
چیزى که تا به حال از ناحیه ناآگاهان و یا تحلیلگران مغرض و یا جیرهخواران به عنوان فلسفه حج ترسیم شده است این است که حج یک عبادت دسته جمعى و یک سفر زیارتى- سیاحتى است. به حج چه که چگونه باید زیست و چطور باید مبارزه کرد و با چه کیفیت در مقابل جهان سرمایه دارى و کمونیسم ایستاد! به حج چه که حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمین باید ستاند! به حج چه که باید براى فشارهاى روحى و جسمى مسلمانان چارهاندیشى نمود! به حج چه که مسلمانان باید به عنوان یک نیروى بزرگ و قدرت سوم جهان خودنمایى کنند! به حج چه که مسلمانان را علیه حکومتهاى وابسته بشوراند. بلکه حج همان سفر تفریحى براى دیدار از قبله و مدینه است و بس! و حال آنکه حج براى نزدیک شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است. و حج تنها حرکات و اعمال و لفظها نیست و با کلام و لفظ و حرکت خشک، انسان به خدا نمىرسد. حج کانون معارف الهى است که از آن محتواى سیاست اسلام را در تمامى زوایاى زندگى باید جستجو نمود. حج پیامآور و ایجاد و بناى جامعهاى به دور از رذایل مادى و معنوى است. حج تجلى و تکرار همه صحنههاى عشقآفرین زندگى یک انسان و یک جامعه متکامل در دنیاست. و مناسک حج مناسک زندگى است. و از آنجا که جامعه امت اسلامى، از هر نژاد و ملیتى، باید ابراهیمى شود تا به خیل امت محمد- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- پیوند خورد و یکى گردد و یدِ واحده شود، حج تنظیم و تمرین و تشکل این زندگى توحیدى است. حج عرصه نمایش و آیینه سنجش استعدادها و توان مادى و معنوى مسلمانان است. حج بِسان قرآن است که همه از آن بهرهمند مىشوند، ولى اندیشمندان و غواصان و درد آشنایان امت اسلامى اگر دل به دریاى معارف آن بزنند و از نزدیک شدن و فرو رفتن در احکام و سیاستهاى اجتماعى آن نترسند، از صدف این دریا گوهرهاى هدایت و رشد و حکمت و آزادگى را بیشتر صید خواهند نمود و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت. ولى چه باید کرد و این غم بزرگ را به کجا باید برد که حج بسان قرآن مهجور گردیده است. و به همان اندازهاى که آن کتابِ زندگى و کمال و جمال در حجابهاى خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرارِ آفرینش در دل خروارها خاک کجفکریهاى ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگى و فلسفه زندگىساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل کرده است، حج نیز به همان سرنوشت گرفتار گشته است، سرنوشتى که میلیونها مسلمان هر سال به مکه مىروند و پا جاى پاى پیامبر و ابراهیم و اسماعیل و هاجر مىگذارند، ولى هیچ کس نیست که از خود بپرسد ابراهیم و محمد- علیهم السلام- که بودند و چه کردند؛ هدفشان چه بود؛ از ما چه خواستهاند؟ گویى به تنها چیزى که فکر نمىشود به همین است. مسلّم حجِ بىروح و بىتحرک و قیام، حج بىبرائت، حج بىوحدت، و حجى که از آن هدم کفر و شرک بر نیاید، حج نیست. خلاصه، همه مسلمانان باید در تجدید حیات حج و قرآن کریم و بازگرداندن این دو به صحنههاى زندگىشان کوشش کنند؛ و محققان متعهد اسلام با ارائه تفسیرهاى صحیح و واقعى از فلسفه حج همه بافتهها و تافتههاى خرافاتى علماى دربارى را به دریا بریزند.
اما آنچه زائران عزیز باید بدانند اینکه امریکا و آل سعود حادثه مکه را یک مبارزه فرقهاى و نزاع قدرت میان شیعه و سنى ترسیم نموده؛ و ایران و رهبران آن را به عنوان کسانى که هوس رسیدن به یک امپراتورى بزرگ را در سر مىپرورانند معرفى مىکنند تا بسیارى از کسانى که از مسیر حوادث سیاسى جهان اسلام و نقشههاى شوم جهانخواران بیخبرند تصور کنند که فریاد برائت ما از مشرکین و مبارزه ما براى کسب آزادى ملتها در مسیر کسب قدرت سیاسىمان و گسترش قلمرو جغرافیاى حکومت اسلامى است. البته براى ما و همه اندیشمندان و محققانى که از نیات پلید تشکیلات آل سعود باخبرند جاى تعجب نیست که به ایران و حکومتى که از بدو پیروزى تا به حال فریاد وحدت مسلمین را سر داده است و در همه حوادث جهانِ اسلام خود را شریک غم و شادى مسلمانان مىداند تهمت افتراق و جدایى مسلمانان را بزنند؛ و یا بالاتر از آن، زائرانى را که به عشق زیارت مرقد پیامبر و حرم امن الهى به حجاز رفتهاند به لشکرکشى و تشکل براى تصرف کعبه و آتش زدن حرم خدا و تخریب مدینه پیامبر متهم نمایند! و دلیل و مدرک این کار را حضور پاسداران و نظامیان و مسئولین کشورمان در مراسم حج ذکر کنند! آرى، در منطق آل سعود نظامى و پاسدار کشور اسلامى باید با حج بیگانه باشد؛ و این گونه سفرها براى مسئولین کشورى و لشکرى تعجبآور و توطئهانگیز مىشود. از نظر استکبار، مسئولین کشورهاى اسلامى باید به فرنگ بروند، آنها را به حج چه کار! دست نشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را به حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروى و امریکا و اسرائیل را به حساب دشمنى با خدا و قرآن و پیامبر گذاشتهاند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس احرام به عنوان رهبران توطئه معرفى کردهاند!
واقعیت این است که دوَل استکبارى شرق و غرب و خصوصاً امریکا و شوروى، عملًا جهان را به دو بخش آزاد و قرنطینه سیاسى تقسیم کردهاند. در بخش آزاد جهان، این ابرقدرتها هستند که هیچ مرز و حد و قانونى نمىشناسند و تجاوز به منافع دیگران و استعمار و استثمار و بردگى ملتها را امرى ضرورى و کاملًا توجیه شده و منطقى و منطبق با همه اصول و موازین خود ساخته و بین المللى مىدانند. اما در بخش قرنطینه سیاسى که متأسفانه اکثر ملل ضعیف عالَم و خصوصاً مسلمانان در آن محصور و زندانى شدهاند، هیچ حق حیات و اظهار نظرى وجود ندارد؛ همه قوانین و مقررات و فرمولها همان قوانین دیکته شده و دلخواه نظامهاى دست نشاندگان و در برگیرنده منافع مستکبران خواهد بود.
و متأسفانه اکثر عوامل اجرایى این بخش همان حاکمان تحمیل شده یا پیروان خطوط کلى استکبارند که حتى فریاد زدن از درد را نیز در درون این حصارها و زنجیرها جرم و گناهى نابخشودنى مىدانند. و منافع جهانخواران ایجاب مىکند که هیچ کس حق گفتن کلمهاى که بوى تضعیف آنان را بدهد یا خواب راحت آنان را آشفته کند ندارد. و از آنجا که مسلمانان جهان به علت فشار و حبس و اعدام، قدرت بیان مصیبتهایى را که حاکمان کشورشان بر آنها تحمیل کردهاند را ندارند، باید بتوانند در حرم امن الهى مصایب و دردهایشان را با کمال آزادى بیان کنند تا سایر مسلمانان براى رهایى آنان چارهاى بیندیشند. لذا ما بر این مطلب پافشارى و اصرار مىکنیم که مسلمانان، حد اقل در خانه خدا و حرم امن الهى، خود را از تمامى قید و بندهاى ظالمان آزاد ببینند و در یک مانور بزرگ از چیزى که از آن متنفرند اعلام برائت کنند و از هر وسیلهاى براى رهایى خود استفاده نمایند.
حکومت آل سعود مسئولیت کنترل زائران خانه خدا را به عهده گرفته است. و اینجاست که با اطمینان مىگوییم که حادثه مکه جداى از سیاست اصولى جهانخواران در قلع و قمع مسلمانان آزاده نیست. ما با اعلام برائت از مشرکین تصمیم بر آزادىِ انرژى متراکم جهان اسلام داشته و داریم. و به یارى خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن روزى این کار صورت خواهد گرفت. و ان شاء اللَّه روزى همه مسلمانان و دردمندان علیه ظالمین جهان فریاد زنند و اثبات کنند که ابرقدرتها و نوکران و جیرهخوارانشان از منفورترین موجودات جهان هستند.
کشتار زائران خانه خدا توطئهاى براى حفظ سیاستهاى استکبار و جلوگیرى از نفوذ اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله و سلّم- است. و کارنامه سیاه و ننگین حاکمان بىدرد کشورهاى اسلامى حکایت از افزودن درد و مصیبت بر پیکر نیمه جان اسلام و مسلمین دارد.
پیامبر اسلام نیازى به مساجد اشرافى و منارههاى تزئیناتى ندارد. پیامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پیروان خود بوده است که متأسفانه با سیاستهاى غلط حاکمان دست نشانده به خاک مذلت نشستهاند. مگر مسلمانان جهان فاجعه قتل عام صدها عالم و هزاران زن و مرد فرقههاى مسلمین را در طول حیات ننگین آل سعود و نیز جنایت قتل عام زائران خانه خدا را فراموش مىکنند؟ مگر مسلمانان نمىبینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانونهاى فتنه و جاسوسى مبدل شدهاند، که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابو سفیان، اسلام ملّاهاى کثیف دربارى، اسلام مقدسنماهاى بیشعور حوزههاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنهها، و در یک کلمه «اسلام امریکایى» را ترویج مىکنند؛ و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور
خویش، امریکاى جهانخوار، مىگذارند.
مسلمانان نمىدانند این درد را به کجا ببرند که آل سعود و «خادم الحرمین» به اسرائیل اطمینان مىدهد که ما اسلحه خودمان را علیه شما به کار نمىبریم! و براى اثبات حرف خود با ایران قطع رابطه مىکنند. واقعاً چقدر باید رابطه سران کشورهاى اسلامى با صهیونیستها گرم و صمیمى شود تا در کنفرانس سران کشورهاى اسلامى مبارزه صورى و ظاهرى هم با اسرائیل از دستور کار آنان و جلسات آنان خارج شود. اگر اینها یک جو غیرت و حمیت اسلامى و عربى داشتند، حاضر به یک چنین معامله کثیف سیاسى و خودفروشى و وطن فروشى نمىشدند.
آیا این حرکات براى جهان اسلام شرمآور نیست؟ و تماشاچى شدن گناه و جرم نمىباشد؟ آیا از مسلمانان کسى نیست تا بپاخیزد و این همه ننگ و عار را تحمل نکند؟
راستى ما باید بنشینیم تا سران کشورهاى اسلامى احساسات یک میلیارد مسلمان را نادیده بگیرند و صحه بر آن همه فجایع صهیونیستها بگذارند، و دوباره مصر و امثال آن را به صحنه بیاورند؟ حال، مسلمانان باور مىکنند که زائران ایرانى براى اشغال خانه خدا و حرم پیامبر قیام کردهاند و مىخواستند کعبه را دزدیده به قم ببرند! اگر مسلمانان جهان باور کردهاند که سران آنها دشمنان واقعى امریکا و شوروى و اسرائیل هستند، تبلیغات آنان هم در مورد ما را باور مىکنند.
البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجى و بین الملل اسلامىمان بارها اعلام نمودهایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبى و تفکر تشکیل امپراتورى بزرگ مىگذارند، از آن باکى نداریم و استقبال مىکنیم. ما درصدد خشکانیدن ریشههاى فاسد صهیونیزم، سرمایه دارى و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتهایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایى را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند نابود کنیم؛ و نظام اسلام رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- را در جهان استکبار ترویج نماییم. و دیر یا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باجخواهى و مصونیت کارگزاران امریکایى، حتى اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد، جلوگیرى مىکنیم. ان شاء اللَّه ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر بزرگى که بر بلنداى بام انسانیت باید صداى مظلومان را به همه عالم منعکس سازد و آواى توحید را طنین اندازد، صداى سازش با امریکا و شوروى و کفر و شرک نواخته شود. و از خدا مىخواهیم که این قدرت را به ما ارزانى دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهاى جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروى را به صدا درآوریم.
مسلمانان جهان و محرومین سراسر گیتى از این برزخ بىانتهایى که انقلاب اسلامى ما براى همه جهانخواران آفریده است احساس غرور و آزادى کنند؛ و آواى آزادى و آزادگى را در حیات و سرنوشت خویش سر دهند و بر زخمهاى خود مرهم گذارند؛ که دوران بن بست و ناامیدى و تنفس در منطقه کفر به سر آمده است، و گلستان ملتها رخ نموده است. و امیدوارم همه مسلمانان شکوفههاى آزادى و نسیم عطر بهارى و طراوت گلهاى محبت و عشق و چشمهسارِ زلال جوشش اراده خویش را نظاره کنند. همه باید از مرداب و باتلاق و سکوت و سکونى که کارگزاران سیاست امریکا و شوروى بر آن تخم مرگ و اسارت پاشیدهاند به درآییم و به سوى دریایى که زمزم از آن جوشیده است روانه شویم؛ و پرده کعبه و حرم خدا را که به دست نامحرمان نجس امریکا و امریکازادهها آلوده شده است با اشک چشم خویش شستشو دهیم.
مسلمانان تمامى کشورهاى جهان، از آنجا که شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجى شدهاید، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید؛ و از وجود جوانان پر شور و شهادت طلبى که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند استفاده نمایید. به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید؛ بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایى از بردگى و یورش به دشمنان اسلام باشید؛ که عزت و حیات در سایه مبارزه است. و اولین گام در مبارزه اراده است. و پس از آن، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانى، خصوصاً امریکا را بر خود حرام کنید. ما در مکه باشیم یا نباشیم دل و روحمان با ابراهیم و در مکه است. دروازههاى مدینة الرسول را به روى ما ببندند یا بگشایند، رشته محبتمان با پیامبر هر گز پاره و سست نمىشود. به سوى کعبه نماز مىگزاریم و به سوى کعبه مىمیریم. و خدا را سپاس مىگزاریم که در میثاقمان با خداى کعبه پایدار ماندهایم و پایههاى برائت از مشرکین را با خون هزاران هزار شهید از عزیزانمان بنیان نهادهایم. و منتظر هم نماندهایم که حاکمان بىشخصیت بعض کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى از حرکت ما پشتیبانى کنند. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسى را نداریم. و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمىداریم.
جمهورى اسلامى ایران از مسلمانان آزاده جهان که على رغم اختناق سیاسى حاکم بر آنها با ترتیب کنفرانسها و مصاحبهها و سخنرانیها پرده از اسرار جنایتبار امریکا و آل سعود برداشتند و مظلومیت ما را به دنیا نشان دادند تشکر مىنماید. مسلمانان باید بدانند تا زمانى که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدّم مىشود؛ و هر روز شیطان بزرگ یا شوروى به بهانه حفظ منافع خود حادثهاى را به وجود مىآورند. راستى اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدى با جهانخواران حل نکنند و لا اقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اکنون اگر امریکا یک کشور اسلامى را به بهانه حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسى جلوى او را خواهد گرفت؟ پس راهى جز مبارزه نمانده است، و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصاً امریکا را شکست، و الزاماً یکى از دو راه را انتخاب نمود: یا شهادت. یا پیروزى. که در مکتب ما هر دوى آنها پیروزى است. که ان شاء اللَّه خداوند قدرت شکستن چهارچوب سیاستهاى حاکم و ظالم جهانخواران، و نیز جسارت ایجاد داربستهایى بر محور کرامت انسانى را به همه مسلمین عطا فرماید؛ و همه را از افول ذلت به صعود عزت و شوکت همراهى نماید.
بعضى افراد تا قبل از حادثه تلخ و شیرین حج در سال گذشته، فلسفه اصرار جمهورى اسلامى ایران را بر راهپیمایى برائت از مشرکین به خوبى درک نکرده بودند و از خود و دیگران سؤال مىکردند که در سفر حج و در آن هواى گرم چه ضرورتى به راهپیمایى و فریاد مبارزه است؛ و اگر هم فریاد برائت از مشرکین هم سر داده شود، چه ضررى متوجه استکبار مىشود. و چه بسا افراد ساده دلى تصور مىکردند که دنیاى به اصطلاح متمدن جهانخواران نه تنها تاب تحمل این گونه مسائل سیاسى را خواهد داشت، که به مخالفان خود حتى بیش از این هم اجازه حیات و تظاهرات و راهپیمایى خواهند داد. و دلیل این مدعا اجازه راهپیماییهایى است که در کشورهاى به اصطلاح آزاد غرب داده مىشود.
ولى این مسأله باید روشن باشد که آن گونه راهپیماییها هیچ گونه ضررى براى ابرقدرتها و قدرتها ندارد. راهپیمایى مکه و مدینه است که بسته شدن شیرهاى نفت عربستان را به دنبال دارد. راهپیماییهاى برائت در مکه و مدینه است که به نابودى سرسپردگان شوروى و امریکا ختم مىشود. و درست به همین جهت است که با کشتار دسته جمعى زنان و مردان آزاده از آن جلوگیرى مىشود، و در پناه همین برائت از مشرکین است که حتى ساده دلان مىفهمند که نباید سر بر آستان شوروى و امریکا نهاد.
ملت عزیز و دلاور ایران مطمئن باشند که حادثه مکه منشأ تحولات بزرگى در جهان اسلام و زمینه مناسبى براى ریشه کن شدن نظامهاى فاسد کشورهاى اسلامى و طرد روحانىنماها خواهد بود. و با اینکه بیشتر از یک سال از حماسه برائت از مشرکان نگذشته است، عطر خونهاى پاک شهداى عزیز ما در تمامى جهان پیچیده و اثرات آن را در اقصا نقاط عالم مشاهده مىکنیم. حماسه مردم فلسطین یک پدیده تصادفى نیست. آیا دنیا تصور مىکند که این حماسه را چه کسانى سرودهاند و هم اکنون مردم فلسطین به چه آرمانى تکیه کردهاند که بىمحابا و با دست خالى در برابر حملات وحشیانه صهیونیستها مقاومت مىکنند؟ آیا تنها آواى وطنگرایى است که از وجود آنان دنیایى از صلابت آفریده است؟ آیا از درخت سیاست بازان خود فروخته است که بر دامن فلسطینیان میوه استقامت و زیتون نور و امید مىریزد؟ اگر این چنین بود، اینها که سالهاست در کنار فلسطینیان و به نام ملت فلسطین نان خوردهاند! شکى نیست که این آواى «اللَّه اکبر» است، این همان فریاد ملت ماست که در ایران شاه را و در بیت المقدس غاصبین را به نومیدى کشاند. و این تحقق همان شعار برائت است که ملت فلسطین در تظاهرات حج دوشادوش خواهران و برادران ایرانى خود فریاد رساى آزادى قدس را سر داد و «مرگ بر امریکا، شوروى و اسرائیل» گفت؛ و بر همان بستر شهادتى که خون عزیزان ما بر آن ریخته شد او نیز با نثار خون و به رسم شهادت آرمید. آرى، فلسطینى راه گم کرده خود را از راه برائت ما یافت. و دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهاى آهنین فروریخت، و چگونه خون بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد؛ و چطور خواب بنى اسرائیل در تصرف از نیل تا فرات آشفته گشت، و دوباره کوکب درّیه فلسطین از شجره مبارکه «لا شَرقیة و لا غربیة» ما برافروخت. و امروز به همان گونه که فعالیتهاى وسیعى در سراسر جهان براى به سازش کشیدن ما با کفر و شرک در جریان است، براى خاموش کردن شعلههاى خشم ملت مسلمان فلسطین نیز به همان شکل ادامه دارد. و این تنها یک نمونه از پیشرفت انقلاب است. و حال آنکه معتقدین به اصول انقلاب اسلامى ما در سراسر جهان رو به فزونى نهاده است و ما اینها را سرمایههاى بالقوه انقلاب خود تلقى مىکنیم و هم آنهایى که با مرکّب خون طومار حمایت از ما را امضا مىکنند و با سر و جان دعوت انقلاب را لبیک مىگویند و به یارى خداوند کنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت. امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنهها و مرفهین بىدرد شروع شده است. و من دست و بازوى همه عزیزانى که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفتهاند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمین را نمودهاند مىبوسم؛ و سلام و درودهاى خالصانه خود را به همه غنچههاى آزادى و کمال نثار مىکنم. و به ملت عزیز و دلاور ایران هم عرض مىکنم: خداوند آثار و برکات معنویت شما را به جهان صادر نموده است؛ و قلبها و چشمان پر فروغ شما کانون حمایت از محرومان شده است و شراره کینه انقلابىتان جهانخواران چپ و راست را به وحشت انداخته است. البته همه مىدانیم که کشور ما در حال جنگ و انقلاب سختیها و مشکلاتى را تحمل کرده و کسى مدعى آن نیست که طبقات محروم و ضعیف و کم درآمد و خصوصاً اقشار کارمند و ادارى، در تنگناى مسائل اقتصادى نیستند؛ ولى آن چیزى که همه مردم ما فراتر از آن را فکر مىکنند مسئله حفظ اسلام و اصول انقلاب است. مردم ایران ثابت کردهاند که تحمل گرسنگى و تشنگى را دارند، ولى تحمل
شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را هر گز نخواهند داشت. ملت شریف ایران همیشه در مقابل شدیدترین حملات تمامى جهان کفر علیه اصول انقلاب خویش مقاومت کرده است که در اینجا مجال ذکر همه آنها نیست.
آیا ملت دلاور ایران در مقابل جنایات متعدد امریکا در خلیج فارس اعم از حمایت نظامى و اطلاعاتى به عراق و حمله به سکوهاى نفتى و کشتیها و قایقها و سرنگونى هواپیماى مسافربرى مقاومت نکرده است؟ آیا ملت ایران در جنگ دیپلماسى شرق و غرب علیه خود و ایجاد بازیهاى سیاسى مجامع بین المللى مقاومت نکرده است؟ آیا ملت شجاع ایران در مقابل جنگ اقتصادى، تبلیغاتى، روانى و حملات ددمنشانه عراق به شهرها و موشکباران مناطق مسکونى و بمبارانهاى مکرر شیمیایى عراق در ایران و حلبچه، مقاومت نکرده است؟ آیا ملت عزیز ایران در مقابل توطئه منافقین و لیبرالها و زراندوزى و احتکار سرمایه داران و حیله مقدس مآبان مقاومت نکرده است؟ آیا همه این حوادث و جریانات براى ضربه زدن به اصول انقلاب نبوده است؟ که اگر نبود حضور مردم، هر یک از این توطئهها مىتوانست به اصول نظام ضربه بزند. که خدا را سپاس مىگزاریم که ملت ایران را موفق نمود تا با قامتى استوار به رسالت خود عمل کند و صحنهها را ترک نگوید.
ملت عزیز ما که مبارزان حقیقى و راستین ارزشهاى اسلامى هستند، به خوبى دریافتهاند که مبارزه با رفاه طلبى سازگار نیست؛ و آنها که تصور مىکنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه دارى و رفاه طلبى منافات ندارد با الفباى مبارزه بیگانهاند. و آنهایى هم که تصور مىکنند سرمایه داران و مرفهان بىدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه مىشوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مىکنند آب در هاون مىکوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرتجویى دو مقولهاى است که هر گز با هم جمع نمىشوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بىبضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعى انقلابها هستند. ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتى که ممکن است خط اصولى دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم. مسئولین نظام ایرانِ انقلابى باید بدانند که عدهاى از خدا بیخبر براى از بین بردن انقلاب هر کس را که بخواهد براى فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را «کمونیست» و «التقاطى» مىخوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتى نترسید. امریکا و استکبار در تمامى زمینهها افرادى را براى شکست انقلاب اسلامى در آستین دارند، در حوزهها و دانشگاهها مقدسنماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کردهام. اینان با تزویرشان از درون محتواى انقلاب و اسلام را نابود مىکنند. اینها با قیافهاى حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بىدین معرفى مىکنند. باید از شرّ اینها به خدا پناه بریم. و همچنین کسانى دیگر که بدون استثنا به هر چه روحانى و عالِم است حمله مىکنند و اسلام آنها را اسلام امریکایى معرفى مىنمایند راهى بس خطرناک را مىپویند که خداى ناکرده به شکست اسلام ناب محمدى منتهى مىشود. ما براى احقاق حقوق فقرا در جوامع بشرى تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد.
امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامى رونق و زرق و برق کاخهاى سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینى آغوش و سینه خویش را براى تیرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهاى دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براى درک شهادت روزشمارى مىکند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمىشناسد. و ما باید در جنگ اعتقادىمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. ان شاء اللَّه ملت بزرگ ایران با پشتیبانى مادى و معنوى خود از انقلاب، سختیهاى جنگ را به شیرینى شکست دشمنان خدا در دنیا جبران مىکند. و چه شیرینى بالاتر از اینکه ملت بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر امریکا فرود آمده است. چه شیرینى بالاتر از اینکه ملت ایران سقوط ارکان و کنگرههاى نظام ستمشاهى را نظاره کرده است و شیشه حیات
امریکا را در این کشور شکسته است. و چه شیرینى بالاتر از اینکه مردم عزیزمان ریشههاى نفاق و ملیگرایى و التقاط را خشکانیدهاند. و ان شاء اللَّه شیرینى تمام ناشدنى آن را در جهان آخرت خواهند چشید. نه تنها کسانى که تا مقام شهادت و جانبازى و حضور در جبهه پیش رفتهاند، بلکه آنهایى که در پشت جبهه با نگاه محبت بار و با دعاى خیر خود جبهه را تقویت نمودهاند از مقام عظیم مجاهدان و اجر بزرگ آنان بهره بردهاند. خوشا به حال مجاهدان! خوشا به حال وارثان حسین- علیه السلام!
اذناب امریکا باید بدانند که شهادت در راه خدا مسئلهاى نیست که بشود با پیروزى یا شکست در صحنههاى نبرد مقایسه شود. مقام شهادت، خود اوج بندگى و سیر و سلوک در عالم معنویت است. نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم در عوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر و یا شهرهاى دیگر آزاد شد. تمامى اینها خیالات باطل ملیگراهاست. ما هدفمان بالاتر از آن است. ملیگراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامى در جهان فقر و گرسنگى است. ما مىگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسى دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا اللَّه» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم. پس اى فرزندان ارتشى و سپاهى و بسیجىام، واى نیروهاى مردمى، هر گز از دست دادن موضعى را با تأثر و گرفتن مکانى را با غرور و شادى بیان نکنید که اینها در برابر هدف شما به قدرى ناچیزند که تمامى دنیا در مقایسه با آخرت.
پدران و مادران و همسران و خویشاوندان شهدا، اسرا، مفقودین، و معلولین ما توجه داشته باشند که هیچ چیزى از آنچه فرزندان آنان به دست آوردهاند کم نشده است.
فرزندان شما در کنار پیامبر اکرم و ائمه اطهارند. پیروزى و شکست براى آنها فرقى ندارد.
امروز روز هدایت نسلهاى آینده است. کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است. امروز روزى است که خدا این گونه خواسته است. و دیروز خدا آن گونه خواسته بود. و فردا ان شاء اللَّه روز پیروزى جنود حق خواهد بود. ولى خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعیم. و ما تابع امر خداییم؛ و به همین دلیل طالب شهادتیم. و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگى غیر خدا نمىرویم. البته براى اداى تکلیف همه ما موظفیم که کارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقت انجام دهیم. همه مىدانند که ما شروعکننده جنگ نبودهایم. ما براى حفظ موجودیت اسلام در جهان تنها از خود دفاع کردهایم. و این ملت مظلوم ایران است که همواره مورد حمله جهانخواران بوده است؛ و استکبار از همه کمینگاههاى سیاسى و نظامى و فرهنگى و اقتصادى خود به ما حمله کرده است. انقلاب اسلامى ما تا کنون کمینگاه شیطان و دام صیادان را به ملتها نشان داده است. جهانخواران و سرمایه داران و وابستگان آنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم. و حال آنکه این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامى ماست که در سراسر جهان صلا زنیم که اى خواب رفتگان! اى غفلتزدگان! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانههاى گرگ منزل گرفتهاید. برخیزید که اینجا جاى خواب نیست! و نیز فریاد کشیم سریعاً قیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست! امریکا و شوروى در کمین نشستهاند، و تا نابودى کاملتان از شما دست بر نخواهند داشت. راستى اگر بسیج جهانى مسلمین تشکیل شده بود، کسى جرأت این همه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوى رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- داشت؟
امروز یکى از افتخارات بزرگ ملت ما این است که در برابر بزرگترین نمایش قدرت و آرایش ناوهاى جنگى امریکا و اروپا در خلیج فارس صف آرایى نمود. و این جانب به نظامهاى امریکایى و اروپایى اخطار مىکنم که تا دیر نشده و در باتلاق مرگ فرونرفتهاید، از خلیج فارس بیرون روید. و همیشه این گونه نیست که هواپیماهاى مسافربرى ما توسط ناوهاى جنگى شما سرنگون شود؛ که ممکن است فرزندان انقلاب ناوهاى جنگى شما را به قعر آبهاى خلیج فارس بفرستند.
به دولتها و حکومتهاى منطقه، خصوصاً به عربستان و کویت مىگویم که همه شما در ماجراجوییها و جنایاتى که امریکا مىآفریند شریک جرم خواهید بود. و ما تا به حال از اینکه همه منطقه در کام آتش و خون و بىثباتى کامل غوطهور نشود، دست به عملى نزدهایم. ولى حرکات جنونآمیز ریگان مطمئناً حوادث غیر منتظره و عواقب خطرناکى را بر همه تحمیل مىکند. شما اطمینان داشته باشید که در این برگ جدید بازندهاید.
خودتان و کشور و مردم اسلامى را در برابر امریکا این قدر ذلیل و ناتوان نکنید. اگر دین ندارید، لا اقل آزاده باشید.
بحمد اللَّه از برکت انقلاب اسلامى ایران دریچههاى نور و امید به روى همه مسلمانان جهان باز شده است؛ و مىرود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودى را بر سر همه مستکبران فرو ریزد.
نکته مهمى که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کىْ و تا کجا ما را تحمل مىکنند و تا چه مرزى استقلال و آزادى ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزى جز عدول از همه هویتها و ارزشهاى معنوى و الهىمان نمىشناسند. به گفته قرآن کریم، هر گز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمىدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و امریکا و شوروى در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینى و شرافت مکتبىِمان را لکهدار نمایند. بعضى مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینهتوزى در مجامع جهانى توصیف و مورد شماتت قرار مىدهند؛ و با دلسوزیهاى بیمورد و اعتراضهاى کودکانه مىگویند جمهورى اسلامى سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادىشان افتاده است! که چه خوب است [به] این سؤال پاسخ داده شود که ملتهاى جهان سوم و مسلمانان، و خصوصاً ملت ایران، در چه زمانى نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشتهاند که امروز بىاعتبار شدهاند!
آرى، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامى و انقلابى خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین- علیهم السلام- را با دستهاى خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بىفرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولى در همان حدى که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف؛ آنها ولىّ و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها؛ نه یک ایران با هویت ایرانى- اسلامى؛ بلکه ایرانى که شناسنامهاش را امریکا و شوروى صادر کند؛ ایرانى که ارابه سیاست امریکا یا شوروى را بکشد و امروز همه مصیبت و عزاى امریکا و شوروى شرق و غرب در این است که نه تنها ملت ایران از تحت الحمایگى آنان خارج شده است، که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت مىکند. کنترل و حذف سلاحهاى مخرّب از جهان اگر با حقیقت و صداقت همراه بود خواسته همه ملتهاست، ولى این نیز یک فریب قدیمى است. و این همان چیزى است که اخیراً از گفتههاى سران امریکا و شوروى و نوشتههاى سیاسیون آنها آشکار گردیده است که مراودات اخیر سران شرق و غرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم و در حقیقت جلوگیرى از نفوذ پابرهنهها و محرومین در جهانِ مالکیتهاى بىحد و مرز سرمایه داران است. ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامى- انسانى با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشکیل شود؛ و آقایى و سرورى محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود. مطمئن باشید قدرتهاى شرق و غرب همان مظاهر بىمحتواى دنیاى مادىاند که در برابر خلود و جاودانگى دنیاى ارزشهاى معنوى قابل ذکر نمىباشند.
من به صراحت اعلام مىکنم که جمهورى اسلامى ایران با تمام وجود براى احیاى هویت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذارى مىکند. و دلیلى هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروى از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوى جاه طلبى و فزون طلبى صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید براى پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامهریزى کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگى به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجى خود بدانیم. ما اعلام مىکنیم که جمهورى اسلامى ایران براى همیشه حامى و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامى و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانى عقیدتى و تربیتى اسلام و همچنین به اصول و روشهاى مبارزه علیه
نظامهاى کفر و شرک آشنا مىسازد.
و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مىدیدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلًا خوددارى مىکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مىدانم. و خدا مىداند که اگر نبود انگیزهاى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هر گز راضى به این عمل نمىبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.
من در اینجا از همه فرزندان عزیزم در جبهههاى آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوى در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نمودهاند، تشکر و قدردانى مىکنم. و همه ملت ایران را به هوشیارى و صبر و مقاومت دعوت مىکنم. در آینده ممکن است افرادى آگاهانه یا از روى ناآگاهى در میان مردم این مسأله را مطرح نمایند که ثمره خونها و شهادتها و ایثارها چه شد. اینها یقیناً از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بیخبرند و نمىدانند کسى که فقط براى رضاى خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگى نهاده است حوادث زمان به جاودانگى و بقا و جایگاه رفیع آن لطمهاى وارد نمىسازد. و ما براى درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانى را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان براى ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا مىداند که راه و رسم شهادت کور شدنى نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دار الشفاى آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایى که این گوهرها را در دامن خود پروراندند!
خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههاى معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیدهام، و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ احساس شرمسارى مىکنم.
و بدا به حال آنانى که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایى که از کنار این معرکه بزرگِ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهى تا به حال ساکت و بىتفاوت و یا انتقادکننده و پرخاشگر گذشتند!
آرى، دیروز روز امتحان الهى بود که گذشت. و فردا امتحان دیگرى است که پیش مىآید. و همه ما نیز روز محاسبه بزرگترى را در پیش رو داریم. آنهایى که در این چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلى از اداى این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کردهاند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفتهاند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگى کردهاند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید. که من مجدداً به همه مردم و مسئولین عرض مىکنم که حساب این گونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند؛ و نگذارند این مدعیان بىهنر امروز و قاعدین کوتهنظر دیروز به صحنهها برگردند.
من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش مىکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگى روزمره خود به فراموشى سپرده شوند. اکیداً به ملت عزیز ایران سفارش مىکنم که هوشیار و مراقب باشید، قبول قطعنامه از طرف جمهورى اسلامى ایران به معناى حل مسئله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است؛ ولى دورنماى حوادث را نمىتوان به طور قطع و جدى پیشبینى نمود. و هنوز دشمن از شرارتها دست برنداشته است؛ و چه بسا با بهانهجوییها به همان شیوههاى تجاوزگرانه خود ادامه دهد. ما باید براى دفع تجاوز احتمالى دشمن آماده و مهیا باشیم.
و ملت ما هم نباید فعلًا مسأله را تمام شده بداند. البته ما رسماً اعلام مىکنیم که هدف ما تاکتیک جدید در ادامه جنگ نیست. چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانهها حملات خود را دنبال کنند. نیروهاى نظامى ما هر گز نباید از کیْد و مکر دشمنان غافل بمانند. در هر شرایطى باید بنیه دفاعى کشور در بهترین وضعیت باشد. مردم ما، که در طول سالهاى جنگ و مبارزه ابعاد کینه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس کردهاند، باید خطر تهاجم جهانخواران در شیوهها و شکلهاى مختلف را جدیتر بدانند. و فعلًا چون گذشته تمامى نظامیان، اعم از ارتش و سپاه و بسیج در جبههها براى دفاع در برابر شیطنت استکبار و عراق به مأموریتهاى خود ادامه دهند. در صورتى که این مرحله از حادثه انقلاب را با همان شکل خاص و مقررات مربوط به خود پشت سر گذاردیم براى بعد از آن و سازندگى کشور و سیاست کل نظام و انقلاب تذکراتى دارم که در وقت مناسب خواهم گفت. ولى در مقطع کنونى به طور جدّ از همه گویندگان و دستاندرکاران و مسئولین کشور و مدیران رسانهها و مطبوعات مىخواهم که خود را از معرکهها و معرکهآفرینیها دور کنند؛ و مواظب باشند که ناخودآگاه آلت دست افکار و اندیشههاى تند نگردند؛ و با سعه صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند.
در این روزها ممکن است بسیارى از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند. هر چند این مسأله به خودى خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست. چه بسا آنهایى که تا دیروز در برابر این نظام جبههگیرى کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهورى اسلامى ایران از صلح و صلح طلبى به ظاهر دم مىزدند، امروز نیز با همان هدف سخنان فریبنده دیگرى را مطرح نمایند؛ و جیرهخواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند. و ملیگراهاى بىفرهنگ براى از بین بردن خون شهداى عزیز و نابودى عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند. که ان شاء اللَّه ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیارى جواب همه فتنهها را خواهد داد.
من باز مىگویم که قبول این مسأله براى من از زهر کشندهتر است؛ ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او این جرعه را نوشیدم. و نکتهاى که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکاى خود تصمیم گرفتهاند. و کسى و کشورى در این امر مداخله نداشته است.
مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش مىدانم. و شما مىدانید که من به شما عشق مىورزم؛ و شما را مىشناسم؛ شما هم مرا مىشناسید. در شرایط کنونى آنچه موجب امر شد تکلیف الهىام بود. شما مىدانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط براى تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضاى او از هر آنچه گفتم گذشتم؛ و اگر آبرویى داشتهام با خدا معامله کردهام. عزیزانم، شما مىدانید که تلاش کردهام که راحتى خود را بر رضایت حق و راحتى شما مقدّم ندارم. خداوندا، تو مىدانى که ما سر سازش با کفر را نداریم.
خداوندا، تو مىدانى که استکبار و امریکاى جهانخوار گلهاى باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویى، و ما تنهاى تنهاییم و غیر از تو کسى را نمىشناسیم و غیر از تو نخواستهایم که کسى را بشناسیم. ما را یارى کن، که تو بهترین یارى کنندگانى. خداوندا، تلخى این روزها را به شیرینى فرج حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- و رسیدن به خودت جبران فرما.
فرزندان انقلابىام، اى کسانى که لحظهاى حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مىگذرد.
مىدانم که به شما سخت مىگذرد؛ ولى مگر به پدر پیر شما سخت نمىگذرد؟ مىدانم که شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست؛ مگر براى این خادمتان این گونه نیست؟ ولى تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابىتان را در سینهها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزى از آن شماست. و تأکید مىکنم که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من مىباشند. آنها را از این تصمیمى که گرفتهاند شماتت نکنید، که براى آنان نیز چنین پیشنهادى سخت و ناگوار بوده است. که ان شاء اللَّه خداوند همه ما را موفق به خدمت و رضایت خود فرماید.
من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایهها و ذخیرههاى عظیم الهى و به این گلهاى معطر و نوشکفته جهان اسلام، سفارش مىکنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگى خود را بدانید؛ و خودتان را براى یک مبارزه علمى و عملى بزرگ تا رسیدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده کنید.
و من به همه مسئولین و دستاندرکاران سفارش مىکنم که به هر شکل ممکن وسایل ارتقاى اخلاقى و اعتقادى و علمى و هنرى جوانان را فراهم سازید؛ و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزشها و نوآوریها همراهى کنید؛ و روح استقلال و خودکفایى را در آنان زنده نگه دارید. مبادا اساتید و معلمینى که به وسیله معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت و استعمار رهیدهاند، تحقیر و سرزنش نمایند و خداى ناکرده از پیشرفت و استعداد خارجیها بت بتراشند و روحیه پیروى و تقلید و گدا صفتى را در ضمیر جوانان تزریق نمایند. به جاى اینکه گفته شود که دیگران کجا رفتند و ما کجا هستیم به هویت انسانى خود توجه کنند و روح توانایى و راه و رسم استقلال را زنده نگه دارند. ما در شرایط جنگ و محاصره توانستهایم آن همه هنرآفرینى و اختراعات و پیشرفتها داشته باشیم. ان شاء اللَّه در شرایط بهتر زمینه کافى براى رشد استعداد و تحقیقات را در همه امور فراهم مىسازیم. مبارزه علمى براى جوانان زنده کردن روح جستجو و کشف واقعیتها و حقیقتهاست. و اما مبارزه عملى آنان در بهترین صحنههاى زندگى و جهاد و شهادت شکل گرفته است.
و نکته دیگرى که از باب نهایت ارادت و علاقهام به جوانان عرض مىکنم این است که در مسیر ارزشها و معنویات از وجود روحانیت و علماى متعهد اسلام استفاده کنید؛ و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطى خود را بىنیاز از هدایت و همکارى آنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سخت ترین شرایط همواره با دلى پر از امید و قلبى سرشار از عشق و محبت به تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همت گماشتهاند و همیشه پیشتاز و سپر بلاى مردم بودهاند؛ بر بالاى دار رفتهاند و محرومیتها چشیدهاند؛ زندانها رفتهاند و اسارتها و تبعیدها دیدهاند؛ و بالاتر از همه، آماج طعنها و تهمتها بودهاند؛ و در شرایطى که بسیارى از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یأس و ناامیدى رسیده بودند، روح امید و حیات را به مردم برگرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعى مردم دفاع نمودهاند؛ و هم اکنون نیز در هر سنگرى از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر، در کنار مردمند؛ و در هر حادثه غمبار و مصیبتآفرینى شهداى بزرگوارى را تقدیم نمودهاند.
در هیچ کشور و انقلابى جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگى ائمه هدى- علیهم السلام- و انقلاب اسلامى ایران سراغ نداریم که رهبران انقلاب آن قدر آماج حملات و کینهها گردند. و این به خاطر صداقت و امانتدارى است که در وجود علماى متعهد اسلام متبلور است. مسئولیتپذیرى در کشورى که با محاصرهها و مشکلات اقتصادى و سیاسى و نظامى مواجه است کار مشکلى است. البته روحانیون متعهد کشور ما باید خودشان را براى فداکاریهاى بیشتر آماده کنند؛ و در مواقع لزوم و ضرورت از آبرو و اعتبار خود براى حفظ آبروى اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنگان استفاده کنند. و جاى بسى سپاس و امتنان است که ملت رشید و دلاور ایران قدر خادمان واقعى خود را مىشناسد، و فلسفه عشق و ارادت خود را به این نهاد مقدس در یک کلمه خلاصه مىکند. علما و روحانیون متعهد اسلام هر گز به آرمان و اصالت و عقیده و هدف اسلامى ملت خیانت نکرده و نمىکنند. البته تذکر این نکته لازم است که در تمام نوشتهها و صحبتها هر وقت نام «روحانیت» را به میان آوردهام و از آنان قدردانى نمودهام، مقصودم علماى پاک و متعهد و مبارز است؛ که در هر قشرى ناپاک و غیر متعهد وجود دارد. و روحانیون وابسته ضررشان از هر فرد ناپاک دیگر بیشتر است. و همیشه این دسته از روحانیون مورد لعن و نفرین خدا و رسول و مردم بودهاند؛ و ضربات اصلى را به این انقلاب، روحانیون وابسته و مقدس مآب و دین فروش زدهاند و مىزنند. و روحانیون متعهد ما همواره از این بىفرهنگها متنفر و گریزان بودهاند. من به صراحت مىگویم ملیگراها اگر بودند، به راحتى در مشکلات و سختیها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز مىکردند؛ و براى اینکه خود را از فشارهاى روزمره سیاسى برهانند، همه کاسههاى صبر و مقاومت را یکجا مىشکستند و به همه میثاقها و تعهدات ملى و میهنى ادعایى خود پشت پا مىزدند. کسى تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمىدانیم. ولى هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند! البته ما مطمئنیم که در همین شرایط نیز آنها که با روحانیت اصیل کینه دیرینه دارند و عقدهها و حسادتهاى خود را نمىتوانند پنهان سازند آنان را به باد ناسزا گیرند. ولى در هر حال آن چیزى که در سرنوشت روحانیت واقعى نیست سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است. که اگر بند بند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاى دار برند، اگر زنده زنده در شعلههاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستىمان را در جلوى دیدگانمان به اسارت و غارت برند هر گز امان نامه کفر و شرک را امضا نمىکنیم.
علما و روحانیون ان شاء اللَّه به همه ابعاد و جوانب مسئولیت خود آشنا هستند ولى از باب تذکر و تأکید عرض مىکنم امروز که بسیارى از جوانان و اندیشمندان در فضاى آزاد کشور اسلامىمان احساس مىکنند که مىتوانند اندیشههاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بیان دارند، با روى گشاده و آغوش باز حرفهاى آنان را بشنوند. و اگر بیراهه مىروند، با بیانى آکنده از محبت و دوستى راه راست اسلامى را نشان آنها دهید. و باید به این نکته توجه کنید که نمىشود عواطف و احساسات معنوى و عرفانى آنان را نادیده گرفت و فوراً انگِ التقاط و انحراف بر نوشتههاشان زد و همه را یکباره به وادى تردید و شک انداخت. اینها که امروز این گونه مسائل را عنوان مىکنند مسلماً دلشان براى اسلام و هدایت مسلمانان مىتپد، و الّا داعى ندارند که خود را با طرح این مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونهاى است که خود فکر مىکنند. به جاى پرخاش و کنار زدن آنها با پدرى و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مأیوس نشوید. در غیر این صورت خداى ناکرده به دام لیبرالها و ملیگراها و یا چپ و منافقین مىافتند؛ و گناه این کمتر از التقاط نیست. وقتى ما مىتوانیم به آینده کشور و آیندهسازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم، و از اشتباهات و خطاهاى کوچک آنان بگذریم، و به همه شیوهها و اصولى که منتهى به تعلیم و تربیت صحیح آنان مىشود احاطه داشته باشیم. فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیر حوزهاى به صورتى است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظرى و فلسفى. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان براى گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.
نکته دیگر اینکه من اکثر موفقیتهاى روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامى در ارزش عملى و زهد آنان مىدانم. و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشى سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزى به زشتى دنیاگرایى روحانیت نیست. و هیچ وسیلهاى هم نمىتواند بدتر از دنیاگرایى، روحانیت را آلوده کند. چه بسا دوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزیهاى بیمورد مسیر زهدگرایى آنان را منحرف سازند؛ و گروهى نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفدارى از سرمایه دارى و سرمایه داران متهم نمایند. در این شرایط حساس و سرنوشتسازى که روحانیت در مصدر امور کشور است و خطر سوء استفاده دیگران از منزلت روحانیون متصور است، باید بشدت مواظب حرکات خود بود. چه بسا افرادى از سازمانها و انجمنها و تشکیلات سیاسى و غیر آنها با ظاهرى صد در صد اسلامى بخواهند به حیثیت و اعتبار آنان لطمه وارد سازند؛ و حتى علاوه بر تأمین منافع خود، روحانیت را رو در روى یکدیگر قرار دهند. البته آن چیزى که روحانیون هر گز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پابرهنههاست؛ چرا که هر کسى از آن عدول کند از عدالت اجتماعى اسلام عدول کرده است. ما باید تحت هر شرایطى خود را عهدهدار این مسئولیت بزرگ بدانیم. و در تحقق آن اگر کوتاهى بنماییم، خیانت به اسلام و مسلمین کردهایم.
در خاتمه، از پیشگاه مقدس پروردگار، که الطاف بیکران خود را بر این ملت ارزانى داشته است، تشکر و قدردانى مىکنم. و از محضر مقدس بقیة اللَّه- ارواحنا فداه- عاجزانه مىخواهیم که ما را در مسیر و هدفمان مدد و رهبرى فرماید. خداوند متعال به خانوادههاى شهدا صبر و اجر، و به مجروحین و معلولین شفا عنایت فرماید؛ و اسرا و مفقودین را به وطن خویش بازگرداند. خداوندا، از تو مىخواهیم آنچه مصلحت اسلام و مسلمین است را براى ما مقدر فرمایى. انَّکَ قَریبٌ مُجیبٌ. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
پنجم ذى حجه 408- 29/ 4/ 1367
روح اللَّه الموسوی الخمینى