بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَنِ ٱلرَّحِیمِ
(1)قُلْ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ- بگو: خداوند، یکتا و یگانه است؛ (2)ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ- خداوندی است که همه نیازمندان قصد او میکنند؛(3)لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ- (هرگز) نزاد، و زاده نشد،(4)وَلَمْ یَکُن لَّهُۥ کُفُوًا أَحَدٌ -و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است!
سخنان استادمقیسه(امام جمعه محترم شهرستان سبزوار)
اهمیت سوره توحید:
خواندن سوره ی توحید در نماز های باعث کمال نماز است.
سعد بن معاذ یکی از یاران و سرداران لشگر رسول خدا(ص) بود که قبرش در قبرستان بقیع مدینه است.
پیامبر(ص) از جبرئیل پرسیدند:دلیل نزول تو و این همه فرشته برای تشییع جنازه سعد چیست؟ جبرئیل فرمود:اودر هر حال چه ایستاده، چه نشسته، چه سواره و چه پیاده سوره((قل هو الله احد)) میخواند.
قرائت سوره ی توحید برابر با ثلث قرآن است.سوره ی اخلاص پایه ی عقاید و توحید است.
سوره ی توحید پاسخ به افکار مردم آخرالزمان است
تفسیر سوره ی توحید
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَنِ ٱلرَّحِیمِ
(1)قُلْ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ- بگو: خداوند، یکتا و یگانه است؛
(2)ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ- خداوندی است که همه نیازمندان قصد او میکنند؛
(3)لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ- (هرگز) نزاد، و زاده نشد،
(4)وَلَمْ یَکُن لَّهُۥ کُفُوًا أَحَدٌ -و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است!
سخنان استادمقیسه
اهمیت سوره توحید:
خواندن سوره ی توحید در نماز ها باعث کمال نماز است.
سعد بن معاذ یکی از یاران و سرداران لشگر رسول خدا(ص) بود که قبرش در قبرستان بقیع مدینه است.
پیامبر(ص) از جبرئیل پرسیدند:دلیل نزول تو و این همه فرشته برای تشییع جنازه سعد چیست؟ جبرئیل فرمود:اودر هر حال چه ایستاده، چه نشسته، چه سواره و چه پیاده سوره((قل هو الله احد)) میخواند.
قرائت سوره ی توحید برابر با ثلث قرآن است.سوره ی اخلاص پایه ی عقاید و توحید است.
سوره ی توحید پاسخ به افکار مردم آخرالزمان است
یکصد و دوازدهمین سوره قرآن کریم است که مکی و 4آیه دارد.
شان نزول سوره ی توحید
بنا بر روایتی ازابن مسعود و ابی بن کعب و ابن عباس ، این سوره در پاسخ گروهی از مشرکان مکه نازل شد که از رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خواستند تا نَسَب پروردگارش را بیانکند.اما طبق روایاتی دیگر، نزول این سوره در پاسخ برخی از دانشمندان یهود دانسته شده، که از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چنین درخواستی داشتند.
در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) نیز، نظر اخیر تأیید شده است. در این دسته دوم از روایاتِ سبب نزول، بیان نشده که پرسش یهود از پیامبر در مدینه صورت گرفته، بلکه حتی در پارهای از آنها آمده که شماری از عالمان یهود به مکه آمده، و در آنجا از رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درباره نسب خدا سؤال کردهاند؛ اما همین روایات سبب شده است که برخی مفسران نزول سوره اخلاص را در مدینه بدانند. گروهی دیگر نیز بدون استناد به دلیلی معتبر، برای جمع این دو دسته از روایات، به نزول مکرّر سوره اخلاص در مدینه نظر دادهاند.
تفسیراستاد
هُوَ ضمیر غائب و ضمیرَ مبهم بیان گر عظمت است.و در قالب الفاظ توسیف ناپذیر است.
در غزوه ی بدر پیامبر(ص) مشاهده می فرمایند که امام علی(ع) این جملات را بر زبان جاری می کنند.«یا هو.یامن لا هو الاهو...» حضرت سئوال نمودند که از که آموختی،امام علی(ع) می فرمایندحضرت خضر را در خواب دیدم ، واین اسماء اعظم را به من آموخت. بنابر این هُوَ اسم اعظم است.
فرق بین احد و واحد این است که؛.احد هم در ذهن و هم در خارج از ذهن دومی ندارد و فرد دوم تصور نمی شود.
هستی نامحدود نیز دومی ندارد. چنانچه هستی محدود قابل شمارش است.اگر قابل شمارش باشد به یک ودو،به مکان حداقل متمایز شده است.
هستی نامحدود به زمان هم نامحدود است.در خصوصیات نیز نامحدود است.
هر شیء که دو خارج و داخل ذهن وجود نداشته باشد هستی ناحمدود محسوب نمی شود و بنابر این وجود نخواهد اشت..
محال است که دو هستی نامحدود در داخل و خارج ذهن وجود داشته باشد.
صمد:در درون در ذات نیازی ندارد،از دل احد صمدخارج می شود. هستی نامحدود از حیث زمان هم نامحدود است
فضیلت و خواص سوره توحید
این سوره را «اخلاص، صمد، اساس، برائة، جمال، معرفت، مانع، نور، تفرید، تجرید، ولایت» نیز می گویند.
این سوره از ارزشمندترین سوره های قرآن است.
امام باقر علیه السلام فرموده اند: سوره توحید برابر با یک سوم قرآن است.
امام رضا علیه السلام نیز فرمودند: هر کس سوره توحید را بخواند و به آن ایمان داشته باشد توحید را شناخته است.
رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم فرموده اند این سوره را زیاد بخوانید زیرا این سوره نور قرآن است.
هم چنین از ایشان نقل شده است: هر کس سوره توحید را قرائت نماید با خواندن آیه اول، خداوند هزار نگاه به او می کند و با خواندن آیه دوم، خداوند هزار دعای او را مستجاب می کند و با آیه سوم هزار خواسته اش را به او می دهد و با آیه چهارم، هزار حاجت از حاجت های دنیا و آخرتش را روا می کند.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: هر کس سوره توحید و قدر را در روز یا شب 100بار قرائت نماید خداوند پس از مرگش نوری در قبر او قرار می دهد و نوری در پیش و پس او قرار گرفته و او را تا بهشت همراهی می کند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سه روز بر او بگذرد وسوره توحید را نخواند خوار شده و بند ایمان از او برداشته می شود و اگر در آن حال بمیرد در حال کفر مرده است.
و نیز می فرمایند: هر که روزی بر او بگذرد و در نمازهای 5 گانه اش سوره توحید را نخواند به او گفته می شود تو از نمازگزاران نیستی.
قرائت این سوره در بسیاری از مکان ها و زمان ها مانند پس از نماز صبح، بعد از هر نماز واجب، هنگام خواب و... سفارش شده است.
از امام باقر علیه السلام نقل شده: هر گاه احساس درد دندان کردی سوره حمد و توحید را بخوان در حالی که دست خود را بر موضع درد گذاشته ای و پس از ان ایه 88 سوره نمل را قرائت کن دردش ارام می گیرد.
بعضی ازآثار و برکات سوره توحید
رفع فقر و تنگدستی
از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده است: هر وقت وارد منزل می شوید سوره توحید را بخوانید زیرا این کار فقر را از بین می برد.
بخشش گناهان
قرائت سوره توحید از عوامل پاک شدن گناهان است . رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند: هر کس در شب یا روز جمعه ، 200 مرتبه سوره توحید را در نماز 4 رکعتی (2تا دو رکعت) بخواند یعنی درهر رکعت بعد از حمد 50 بار توحید را بخواند گناهانش بخشیده می شود هر چند به اندازه دریا باشد.
استجابت دعا
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در بیان شرایط یک نماز فرمودند: در رکعت اول پس از حمد توحید را بخواند زیرا دعای پس از آن مستجاب می شود و بدین وسیله دعای قنوت آن نیز مستجاب می گردد.(22)
در سخن امام باقر علیه السلام آمده است: هر کس سوره توحید را یک بار بخواند مایه ایجاد برکت بر او می شود و هر کس این سوره را دو بار بخواند بر او و خانواده اش برکت داده می شود و اگر آن را سه بار قرائت نماید به او و خانواده و همسایگانش برکت داده می شود.
امان از گناه
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: هر کس نماز صبح را بر پا دارد و پس از نماز در جایش بنشیند و سوره توحید را 11 مرتبه قبل از طلوع خورشید قرائت کند آن روز مرتکب گناه نمی شود هر چند شیطان به سوی او طمع کند. (23)
برکت
ایجاد برکت در عمر، زندگی ، کار ، مطالعه،... از عوامل موفقیت در این کارهاست. عوامل بسیاری برای انسان ایجاد برکت می کنند و اسباب زیادی مانع برکت هستند. قرائت سوره توحید از عوامل ایجاد برکت است.
تفسیر راهنما
قُلْ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ۱
نکات آیه
۱ - خداوند، آموزنده توحید به پیامبر(ص) ( قل هو اللّه أحد)
۲ - پیامبر(ص)، مأمور آموختن توحید به مردم ( قل هو اللّه أحد)
۳ - کلمات توحید، باید بر زبان جارى گردد. (قل)
۴ - ذات خداوند، در نهایت خفا و دور از حواس انسانى است.(هو)
در ترکیب آیه شریفه، چند وجه گفته شده است; از جمله این که: «هو» مبتدا و «اللّه» خبر و «أحد» خبر دوم است. از آن جا که مرجع ضمیر در کلام ذکر نشده، به دست مى آید که ذهن مخاطبان را تنها با کلمه «او» مى توان متوجه ذات خداوند ساخت.
۵ - وحدانیت خداوند، حقیقتى ثابت و واقعیتى انکارناپذیر است. (هو اللّه أحد)
ترکیبى که بسیارى از ادیبان و مفسران براى آیه شریفه پذیرفته اند، این است که: «هو» ضمیر شأن و جمله «اللّه أحد» مفسر آن باشد که در حقیقت مرجع ضمیر خواهد بود. آوردن ضمیر شأن، بیانگر عظمت مطلب و تثبیت آن است; یعنى، حقیقت و واقعیت این است که خداوند یکتا است.
۶ - توحید، داراى اهمیتى به سزا و قابل توجّه (قل هو)
۷ - «اللّه»، نام خاص خداوند (اللّه)
۸ - خداوند، تنها معبود شایسته عبادت است. (اللّه أحد)
برخى از اهل لغت اصل کلمه «اللّه» را «إله» مى دانند. فعل «اَلَهَ»; یعنى، عبادت کرد، در این صورت «إله»، به معناى معبود خواهد بود (مفردات راغب). کلمه «اللّه» با آن که علم است، مى تواند ناظر به معناى لغوى «إله» نیز باشد. در این صورت مراد از «وحدت معبود»، این است که سایر معبودها، دروغین و پندارى اند و شایسته عبادت نیستند.
۹ - ذات خداوند، حیرت افزا و غیر قابل شناخت است. (اللّه)
«اَلِهَ»; یعنى، متحیر ماند. برخى اهل لغت در کلمه «اللّه»، این معنا را مقصود مى دانند. (مفردات)
۱۰ - خداوند، در ذات و صفات، یکتا و بى نظیر است.(أحد)
درباره «أحد» معانى متعددى گفته شده است; از جمله این که: «أحد»; یعنى، کسى که در ربوبیت، ذات و صفات خویش دوم ندارد. (تاج العروس)
۱۱ - خداوند، با چیزى ترکیب نمى شود. (أحد)
برگزیدن تعبیر «أحد» بر «واحد»،به این دلیل است که «واحد»، در شمارش قرار مى گیرد و ممکن است چیزى به آن ضمیمه شود; ولى «أحد» چنین نیست. (مجمع البیان)
۱۲ - خداوند، بسیط است و اجزا، اعضا، جنس و فصل ندارد.( أحد)
برخى از اهل لغت گفته اند: احدیت خداوند، به این معنا است که او قابل تجزیه نیست. (تاج العروس)
۱۳ - تعدد درباره خداوند، امکان پذیر نیست. (أحد)
در فرق «أحد» و «واحد» گفته شده است که مى توان براى «واحد» دومى قرار داد; ولى «أحد» چنین نیست; زیرا «أحد» تمام جنس خود را فرامى گیرد. (مجمع البیان)
روایات و احادیث
14- از امام باقر(ع) روایت شده که فرمود: از صفات [خداوند] قدیم، این است که او یکى، یگانه و صمد است. و صفات او یکى است و او ترکیبى از صفات بسیار و گوناگون نیست ».
۱۵ - ابو داود جعفرى روایت کرده است: به امام جواد(ع) گفتم [در] «قل هو اللّه أحد» مقصود از «أحد» چیست؟ فرمود: [یعنى ] ذاتى که همه او را به یگانگى قبول دارند».
۱۶ - از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند تبارک و تعالى «قل هو اللّه أحد» روایت شده که فرمود: «قل»; یعنى، آشکار کن آنچه را به تو وحى کردیم و تو را از آن به وسیله ترکیب حروفى که برایت خواندیم، آگاه ساختیم. «هو» اسمى است که با آن به غایب به صورت غیر صریح اشاره مى شود.
«هاء» یاد آور یک حقیقت ثابت و «واو» اشاره به وجودى است که از حواس پنهان مى باشد (با حواس ظاهرى قابل درک نیست).
17- این است که [او] معبودى است که مخلوقات از درک حقیقت او و احاطه بر چگونگى او حیران و سرگردان اند. او در اله بودن خود یکتا است و بالاتر از صفات مخلوقات خود است».
۱۸ - مردى از امام على(ع) درباره تفسیر این سوره (توحید) سؤال کرد، حضرت فرمود: «قل هو اللّه أحد»، [احدیت او] بدون بازگشت به عدد است (او واحد عددى نیست)».
ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ ۲
نکات آیه
۱ - خداوند، مرجعى مطمئن براى رفع تمام نیازمندى ها است.
«صمد» - از ریشه «صَمْد» (قصد) - آقا و سرورى است که در امور به او توجه مى شود و فعل «صَمَدَ صَمْدَه»; یعنى، با اطمینان به او روى آورد و قصد خود را بر او متمرکز کرد. (مفردات راغب)
۲ - همه موجودات نیازمند به خدا هستند.
مورد توجه بودن خداوند در همه امور و حوائج نشانگر نیاز موجودات به او و بى نیازى او از آنها است.
۳ - خداوند، بى نیاز مطلق است.کسى که همه چیز، در تمامى حوائج به او توجّه مى کنند، خود به آنها نیازى ندارد.
۴ - خداوند، در اوج مجد و بزرگوارى است.
درباره «صمد»، معانى فراوانى گفته شده است; از جمله «کسى که هر سیادت (آقایى) به او منتهى مى شود» (لسان العرب) و یا کسى که سیادت او، به حد نهایى رسیده باشد که به دلیل محدود نبودن سیادت خداوند، براى آن نهایتى وجود ندارد. (تاج العروس)
۵ - خداوند، جاودانه، ازلى و ابدى است. «صمد»; یعنى، دائم (قاموس) و کسى که همواره بوده و خواهد بود. (مجمع البیان)
۶ - خداوند، منزّه از کاستى هاى درونى و بى نیاز از غذا و آب است.
«صمد»; یعنى، «مُصْمَت» و آن موجودى است که جوف (درون خالى) ندارد (تاج العروس). درون خالى نداشتن موجود زنده، بر بى نیازى او از غذا و آب دلالت دارد.
۷ - خداوند، موجودى ماوراى ماده است.
یکى از ویژگى هاى ماده، میان تهى بودن و وجود فاصله بین اجزاى آن است. برخى از مفسران، منزّه بودن خداوند از جوف را، ناظر به تقدس او از این وصف ماده دانسته اند.
۸ - خداوند، محکوم هیچ فرمانى نبوده و فرمان او لازم الاجرا است.
«صمد»; یعنى، بزرگوارى که فرمان او مطاع باشد و بدون خواست او کارى فیصله نیابد. (لسان العرب) . و هیچ فرمان دهنده و نهى کننده اى، بر او تفوق نیابد. (مجمع البیان)
۹ - خداوند، از چیزى پدید نیامده و بى فرزند و بى همتا است.
دو آیه بعد (لم یلد و لم یولد . و لم یکن له کفواً أحد)، به دلیل قرار نگرفتن حرف عطف بین آنها و این آیه، مى تواند مفسر کلمه «صمد» باشد.
۱۰ - خداوند، هدف حرکت همه موجودات است.
«صَمَد»، با فعل «صَمَدَ الیه» (او را قصد کرد)، هم خانواده و «فَعَلَ» به معناى «مفعول» است; یعنى، مصمودٌ الیه و خداوند «صمد» است; یعنى، مقصود و مقصد نهائى موجودات است. حذف متعلقات «صمد» نشانه عموم است و مقصود بودن خداوند را به تمام موجودات و مقاصد آنها تعمیم مى دهد.
روایات و احادیث
11- امام باقر(ع) از پدرش زین العابدین(ع) از امام حسین(ع) روایت کرده که فرمود: صمد کسى است که درون خالى ندارد. صمد کسى است که سیادت و آقایى اش، به کمال خود رسیده است. صمد کسى است که نمى خورد و نمى آشامد. صمد کسى است که خواب ندارد و صمد دائمى است که همیشه بوده و خواهدبود.
12- امام باقر(ع) فرمود: صمد آقایى است که مورد اطاعت است و برتر از او امرکننده و نهى کننده اى نیست و فرمود: از امام سجاد(ع) درباره «صمد» سؤال شد، آن حضرت فرمود: صمد کسى است که شریکى ندارد و نگه دارى چیزى او را خسته نمى کند و هیچ چیز از او مخفى نیست.
۱۳ - وهب بن وهب گفت: از امام صادق(ع) شنیدم که مى فرمود: هیئتى از فلسطین خدمت امام باقر(ع) رسیدند و از او درباره معناى «صمد» سؤال کردند ... امام فرمود: تفسیر آن در خود آن است. «الصمد» پنج حرف است: «الف» دلیل است بر اِنّیت (حقیقت داشتن ذات) او ... و «لام» دلیل است بر الاهیت او; یعنى که او اللّه است ... و «صاد» دلیل است بر این که او - عزّوجلّ - صادق است ... و «میم» دلیل است بر مَلِک بودن او و این که او پادشاه حق است ... و «دال» دلیل دوام سلطنت او است و این که خداوند - عزّوجلّ - ابدى و برتر از حدوث و زوال است.
14- از داوود بن قاسم جعفرى روایت شده که به امام جواد(ع) عرض کردم: فدایت گردم مراد از «صمد» چیست؟ فرمود: بزرگوارى است که در [نیازهاى] کم و زیاد، به او رجوع مى شود.
۱۵- مردى از امام على(ع) درباره تفسیر این سوره (اخلاص) سؤال نمود، حضرت فرمود: ... صمدیت خداوند، بدون تجزیه شدن به اجزاى جدا از یکدیگر است.
۱۶ - وهب بن وهب قرشى گوید: که امام صادق(ع) از طریق پدرش امام باقر(ع) از امام سجاد(ع) برایم روایت کرده که: اهل بصره به امام حسین(ع) نامه نوشتند و از ایشان معناى صمد را پرسیدند; امام به آنان نوشت: ... به درستى که خداوند سبحان خود صمد را تفسیر نموده و فرموده «اللّه أحد . اللّه صمد»، آن گاه آن را تفسیر کرده و فرموده است: «لم یلد و لم یولد . و لم یکن له کفواً أحد» ... او است خداى صمد که نه از چیزى به وجود آمده و نه در چیزى جاى گرفته و نه بر چیزى مستقر است.
لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ۳
نکات آیه
۱ - خداوند، فرزند ندارد.
۲ - خداوند، فرزند کسى نیست.
۳ - تجزیه شدن ذات خداوند و جدا شدن چیزى از او، ممکن نیست. تعبیر ولادت در این آیه، شامل صادر شدن از مبدأ دیگر و انفصال جزء از کلّ نیز مى باشد.
۴ - خداوند، از چیزى به وجود نیامده است.
۵ - خداوند، نیاز به فرزند و پدر و مادر ندارد. ( اللّه الصمد . لم یلد و لم یولد)
این آیه و آیه بعد، چنانچه تفسیر آیه قبل باشد; نداشتن فرزند و مبدأ پیدایش را، مصداق معناى «صمد» (بى نیازى) قرار داده است.
۶ - نیاز همه موجودات به خداوند، دلیل بى نیازى او از فرزند و پدر و مادر است. این آیه، مى تواند بیانگر لوازم «صمد» بودن خداوند باشد.
۷ - کسى که از دیگرى تولّد یافته، نمى تواند خدا باشد.
جمله «لم یولد»، علاوه بر این که تصور هر گونه مبدئى را براى خداوند باطل مى داند; تعریض به کسانى است که عیسى(ع) را خدا مى پنداشتند، با آن که به متولّد شدن آن حضرت معترف بودند.
۸ - برخى از مردم پیش از اسلام، فرزند داشتن و متولد شدن را مانع خدایى نمى دانستند.
ماضى آوردن فعل هاى «لم یلد» و «لم یولد» - با آن که نفى ولادت همیشگى است - به چنین پندارى در بین مردم آن زمان، اشاره دارد.
وَلَمْ یَکُن لَّهُۥ کُفُوًا أَحَدٌ ۴
نکات آیه
۱ - خداوند، بى همتا است.
«کفو» و «کفؤ» به یک معنا است (قاموس). کفؤ; یعنى، نظیر و مساوى. (نهایه ابن اثیر)
۲ - خداوند، از صفات موجودات دیگر منزّه است.
نبودن مماثل براى خداوند در بین موجودات، به این معنا است که حتى یک موجود، نمى توان یافت که صفات خداوند، با اوصاف او مشابه باشد.
۳ - نیاز همه موجودات به خداوند، دلیل نبود همتا براى او است.
این آیه مانند آیه قبل، تفسیر «صمد» است; یعنى، خداوند مرجع حاجت هاى همه موجودات است; بنابراین، چگونه مى توان موجودى را که به او محتاج است، مشابه و نظیر او دانست.
گرد آورنده : ققنوس بی بال در اوج آسمان
06/03/1396
مصادف با دوم ماه مبارک رمضان