" فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ"- معنایش چه به احتمال اول و چه دوم این است که خداى تعالى تدبیر مذکور را در ظرفى انجام مى‏دهدکه اگر با مقدار حرکت و حوادث زمینى تطبیق شود با هزار سال از سالهایى که شما ساکنان زمین مى‏شمارید برابر مى‏گردد، چون مسلم است

  که روز، شب، ماه و سالى که ما مى‏شماریم بیشتر از عمر خود زمین نیست.

تفسیرالمیزان

ترجمه وتفسیرآیه ی 5 سوره سجده

یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاء إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ

اوست که امور این دنیا را از (ابتداء خلقت تا برپایى قیامت، به فرمانى صادر از) آسمان (جلال خود، به سوى این زمین به دست فرشتگانش) تدبیر و تنظیم مى‏کند، سپس (نتایج حاصله تدبیر) در روزى که مقدار آن به اندازه هزار سال از سال‏هایى است که شما مى‏شمارید به سوى (مقام ربوبى) او بالا مى‏رود (و براى بررسى و داورى در موقف حساب به او عرضه مى‏شود)

  • 5. He regulates the affair from the heaven to the earth; then shall it ascend to Him in a day the measure of which is a thousand years of what you count.

تفسیرالمیزان

[توضیح مفاد آیه:" یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ"]

" یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ" این آیه تتمیم بیان این معنا است که فرمود: تدبیر امر موجودات قائم به خداى سبحان است، و این خود قرینه است بر اینکه مراد از کلمه" امر" در آیه، شان است، نه امر در مقابل نهى.

و کلمه" یدبر" از تدبیر است، و تدبیر از ماده" دبر" است که به معناى دنباله و عقب چیزى است، و تدبیر این است که چیزى را پشت سر چیزى قرار دهى، و یا دستورى را به دنبال دیگر قرار دهى، و در آیه مورد بحث برگشت مى‏کند به اینکه خداى تعالى وجود حوادث یکى پس از دیگرى را مانند سلسله زنجیرى که پشت سرهم و متصل ما بین آسمان و زمین باشد قرار مى‏دهد، هم چنان که در جاى دیگر فرمود:" وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ" «1» و نیز فرمود:" إِنَّا کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ" .«2»
" ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ"- این جمله از این جهت که بعد از جمله" یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ" قرار گرفته، خالى از این اشعار نیست، که کلمه" یدبر" معناى تنزیل را متضمن است، و معنایش این است که او تدبیر امر مى‏کند، در حالى که نازل کننده است، و یا او نازل کننده است در حالى که مدبر است، از آسمان تا زمین را، و بعید نیست منظور از این امر همان امرى باشد که در آیه" فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحى‏ فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها" «3» آمده است.

و در جمله" ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ" اشعار است به اینکه مراد از سماء مقام قربى است که زمام همه امور بدانجا منتهى مى‏شود، نه آسمان که به معناى جهت بالا و یا ناحیه‏اى از نواحى عالم جسمانى است، براى اینکه قبلا فرمود:" تدبیر امر مى‏کند از آسمان تا زمین" آن گاه‏
_______________
(1) هیچ چیز نیست مگر آنکه خزینه‏هایش نزد ما است، و ما جز به اندازه معلوم نازل نمى‏کنیم.
سوره حجر، آیه 21.

(2) ما هر چیزى را با اندازه‏گیرى خلق کرده‏ایم. سوره قمر، آیه 49.

(3)پس در دو روز آسمانها را به هفت طبقه ساخت، و در هر آسمانى امرش را وحى کرد. سوره حم سجده، آیه 12.
______________________________________________________

فرمود:" سپس به سوى او عروج مى‏کند"، پس معلوم مى‏شود عروج به سوى او از همان طریقى است که از آن نازل شده، و در آیه غیر از علوى که به تعبیر سماء آمده و پایینى که از آن به ارض تعبیر کرده، و نزول و عروج چیز دیگرى نیامده پس قهرا نزول از سماء و عروج به سوى خدا را مى‏فهماند که مراد از سماء، مقام حضور است، که تدبیر امر از آن مقام صادر مى‏شود. و یا مراد این است که موطن و محل تدبیر امور زمینى، آسمان است، و خدا که محیط به هر چیز است تدبیر زمین را از آن موطن نازل مى‏کند، که البته این معناى دوم به فهم نزدیک‏تر است، چون جمله" وَ أَوْحى‏ فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها" با آن سازگارتر است.

" فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ"- معنایش چه به احتمال اول و چه دوم این است که خداى تعالى تدبیر مذکور را در ظرفى انجام مى‏دهد که اگر با مقدار حرکت و حوادث زمینى تطبیق شود با هزار سال از سالهایى که شما ساکنان زمین مى‏شمارید برابر مى‏گردد، چون مسلم است که روز، شب، ماه و سالى که ما مى‏شماریم بیشتر از عمر خود زمین نیست.

و چون مراد از سماى عالم، قرب و حضور است، و این عالم از حیطه زمان بیرون است، ناگزیر مراد از آن، ظرفى خواهد بود که اگر با مقدار حرکت و حوادث زمینى تطبیق شود هزار سال از سالهایى که ما مى‏شماریم خواهد شد.

و اما اینکه این مقدار آیا مقدار نزول و مکث و عروج است یا مقدار نزول و عروج رویهم است، بدون مکث، و یا مقدار هر یک از این دو است، و یا تنها مقدار خود عروج است، البته بنا بر اینکه کلمه" فى یوم" قید باشد براى" یَعْرُجُ إِلَیْهِ" به تنهایى، احتمالاتى است که آیه" تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ" «1» مؤید احتمال اخیر است، چون مدت مذکور را تنها مدت عروج معرفى مى‏کند.«یعنی هزارسال»
آن گاه بنا بر فرضى که ظرف هزار سال قید عروج باشد، آیا منظور از عروج، مطلق عروج حوادث به سوى خدا است، یا تنها عروج آنها در روز قیامت است، و مقدار هزار سال هم طول مدت قیامت است، و اگر در آیه سوره معارج مقدار آن را پنجاه هزار سال خوانده، چون مربوط به کفار است، تا به خاطر کفرشان مشقت بیشترى بکشند، ممکن هم هست بگوییم مقدار هزار سال مربوط به یکى از مواقف روز قیامت است، و مقدار پنجاه هزار سال مقدار و طول مدت پنجاه موقف است.

از این هم که بگذریم احتمالات دیگرى در خصوص هزار سال است، که آیا تحدیدى‏
_______________
(1) ملائکه و روح به سوى او بالا مى‏روند در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است. سوره معارج، آیه 4.
______________________________________________________

است حقیقى، و یا مراد صرف زیاد جلوه دادن مدت است، هم چنان که در آیه" یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ" «1» نیز منظور همین است، یعنى مى‏خواهد بفرماید دوست مى‏دارند بسیار زیاد عمر کنند، نه خصوص عدد هزار، لیکن این احتمال از سیاق آیه بعید است.
به طورى که ملاحظه فرمودید آیه شریفه احتمالهاى زیادى را تحمل مى‏کند، و با همه آنها مى‏سازد، و لیکن از همه آنها نزدیک‏تر به ذهن این است که کلمه" فى یوم" قید باشد براى" ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ" و مراد از روز عروج امر، یکى از پنجاه موقف از مواقف روز قیامت باشد (و خدا داناتر است).

 

تفسیر نور

سؤال: در آیه 4 سوره‏ى معارج مى‏خوانیم: ملائکه و روح در روزى‏ که مقدار آن پنجاه هزار سال است، به سوى‏ او عروج مى‏کنند؛ این آیه مى‏فرماید: مقدار آن روز، هزار سال است؟
پاسخ: الف: در حدیث مى‏خوانیم: قیامت پنجاه موقف دارد و هر موقفى‏ معادل هزار سال

دنیوى‏ است و آیه‏ى مورد بحث تنها به یک موقف اشاره دارد(10)

ب: این آیه، در مورد عروج امر است و آن آیه، عروج ملائکه را مى‏گوید؛ شاید عروج امر در روزى‏ باشد که هزار سال است و قیامت نیست، ولى‏ عروج فرشتگان در روز قیامت باشد که پنجاه هزار سال است.

1- مرکز مدیریّت زمین آسمان است، برنامه‏ها از آن جا نازل مى‏شود و به آن جا
عروج مى‏کند. (یدبّر الامر... یعرج الیه)

2- توحید در ربوبیّت، از توحید در خالقیّت جدا نیست. (خلق السموات و الارض
یدبّر الامر)

3- تدبیر الهی، دایمى ‏است، نه مقطعی. (یدبّر الامر)

4- همان گونه که در آفرینش، همه چیز از او و به سوى‏ اوست، (انّا لله و انا الیه
راجعون) تدبیر امور نیز از او و به سوى‏ اوست. (من السماء - ثم یعرج)

 

تفسیر مجمع البیان

و مى‏افزاید: یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنْ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ‏

خداست که کار جهان را از آسمان به‏سوى زمین تدبیر نموده و سامان مى‏بخشد، چرا که به خواست اوست که آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست پدید آمده و به اراده حکیمانه و تدبیر عادلانه او همه‏چیز سامان یافته است.

ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ‏

آن‏گاه در روزى که اندازه‏اش یکهزار سال از سال‏هایى است که شما مى‏شمارید، فرشتگانى که فرمانبردار آفریدگار جهانند، به‏سوى آنجایى که او فرمان داده است بالا مى‏روند.
واژه «عروج» در آیه‏شریفه به مفهوم رفتن به جایى است که آفریدگارهستى فرمان مى‏دهد؛ درست بسان این آیه شریفه که مى‏فرماید: انّى ذاهب الى ربى یسهدنى.(71)

من به سوى پروردگارم رهسپارم، به‏زودى او مرا راه خواهد نمود. و مى‏دانیم که منظور او، شام و منطقه‏اى بود که وى از سوى خدا فرمان سامان بخشیدن به کار آنجا را داشت.
و نیز بسان این آیه شریفه است که مى‏فرماید: و من یخرج من بیته مهاجراً الى‏الله و رسوله...(72)
و هرکس به آهنگ هجرت از سراى خود به درآید، آن‏گاه مرگ او را دریابد و جهان را بدرود گوید، پاداش او برخداست... و مى‏دانیم که منظور آیه هجرت به‏سوى شهر مدینه است؛ با این بیان منظور در هر دو آیه فرمانبردارى از خدا در آن سرزمین و در آن سامان است، نه اینکه در شام و یا در مدینه است. و هجرت کنندگان و ابراهیم به‏سوى او رهسپارند.
با توجه به آنچه آمد تفسیر آیه مورد بحث به‏باور گروهى از جمله «ابن عباس» این گونه است که: خداست که کار جهان را از آسمان به‏سوى زمین تدبیر مى‏کند، و فرشتگان براى انجام فرمان او، یا آوردن وحى فرود مى‏آیند و باز مى‏گردند، و فرود آمدن و بازگشتن آنان در یک روز، به گونه‏اى است که اگر شما انسانها بخواهید آن اندازه راه را بروید و باز گردید، یکهزار سال به‏طور مى‏انجامد.

امّا به باور پاره‏اى دیگر منظور این است که خدا فرمان، تدبیرِ امورِ یکهزار سال جهان را در یک روز، به فرشتگان مورد نظر خود صادر مى‏کند، و در پایان آن هزار سال، براى هزاره دوّم، پس از آن براى هزاره‏سوم و... و به همین سبک تا سرآمد جهان فرمان تدبیر امور و تنظیمى شئون را به فرشتگان صادر مى‏کند.

از «ابن عباس» تفسیر دیگرى براى آیه آورده‏اند که مى‏گوید: خداى فرزانه،جهان را به خواست خویش آفرید و تدبیر فرمود و قضا و قدر را در کران تا کران هستى و پدیده‏ها تا سرآمد گیتى فرو فرستاد، پس از پایان عمر جهان، همه هستى به‏سوى او باز مى‏گردد و دنیا پایان مى‏پذیرد؛ و آن‏گاه است که رستاخیز از راه مى‏رسد و در روزى که بسان یکهزار سال طولانى است، به پرونده عمل انسانها رسیدگى مى‏گردد؛ با این بیان مدت مورد اشاره روز رستاخیز است، و آیه دیگرى که مدت آن روز را پنجاه‏هزار سال بیان مى‏دارد، این مدت از آنِ کفرگرایان است، چرا که در آن روز مردم و حال و روز آنان گوناگون است.

پاره‏اى مى‏گویند منظور از مدت نخست، زمان رفت و بازگشت فرشتگان از زمین به آسمان نخست است، و مدّت دوّم زمان رفت و بازگشت آنان به آسمان هفتم.
و به باور پاره‏اى دیگر، هزار سال براى رفتن به آسمان و براى بازگشتن از آنجاست و پنجاه‏هزار سال مدت یک روزِ رستاخیز خواهد بود.

 

تفسیرنمونه

آیه مورد بحث ، نخست اشاره به توحید پروردگار، سپس به مساله «معاد» اشاره مى کند، و به این ترتیب سه شاخه توحید که در آیات گذشته بیان شده (توحید خالقیت و حاکمیت و عبودیت ) در اینجا با ذکر«توحید ربوبیت » یعنى تدبیر جهان هستى تنها بوسیله خداوند تکمیل مى گردد.

مى فرماید: «خداوند امور این جهان را از مقام قرب خود به سوى زمین تدبیر مى کند» (یدبر الامر من السماء الى الارض .(

و به تعبیر دیگر خداوند تمام عالم هستى را از آسمان گرفته تا زمین ، زیر پوشش تدبیر خود قرار داده است ، و جز او مدبرى در این جهان وجود ندارد.

سپس مى افزاید: «تدبیر امور در روزى که مقدار آن هزار سال از سالهائى است که شما مى شمارید به سوى او باز مى گردد» (ثم یعرج الیه فى یوم کان مقداره الف سنة مما تعدون ).
منظور از این روز، روز قیامت است.

توضیح اینکه : مفسران در تفسیر آیه فوق سخنان فراوانى گفته اند و احتمالات مختلفى داده اند:

 1- بعضى آن را اشاره به «قوس نزولى » و «صعودى » تدبیر عالم در همین دنیا دانسته اند.
2- بعضى اشاره به فرشتگان الهى مى دانند که فاصله آسمان را تا زمین در مدت پانصد سال طى مى کنند، و در همین مدت نیز باز مى گردند و به تدبیر این جهان به فرمان خدا مشغولند.
3- بعضى دیگر آن را اشاره به دورانهاى تدبیر الهى در این عالم مى دانند و معتقدند که دورانهاى مختلف تدبیر هر یک هزار ساله است ، و در هر هزار سال خداوند تدبیر امر آسمان و زمین را به فرشتگان خود، دستور مى دهد، و پس از پایان این دوران هزار ساله ، دوران دیگرى آغاز مى شود.

این تفسیرها در عین اینکه مطالب گنگ و مبهمى را ارائه مى دهد، قرینه و شاهد خاصى از خود آیه و از آیات دیگر قرآن ندارد.

به عقیده ما منظور از این آیه به قرینه آیات دیگر قرآن ، و نیز روایاتى که در تفسیر آیه وارد شده چیز دیگرى است .

و آن اینکه : خداوند این جهان را آفریده ، و آسمان و زمین را با تدبیر خاصى نظم بخشیده ، و به انسانها و دیگر موجودات زنده لباس حیات پوشانده ، ولى در پایان جهان این تدبیر را بر مى چیند، خورشید تاریک و ستارگان بى فروغ مى شوند و به گفته قرآن ، آسمانها را همچون طومارى در مى نوردد، تا به حالت قبل از گسترش این جهان در مى آیند: یوم نطوى السماء کطى السجل للکتب کما بداءنا اول خلق نعیده : «آن روز که آسمان را همچون طومارى در هم مى پیچیم ، سپس همانگونه که آفرینش را آغاز کردیم آن را باز مى گردانیم».

و به دنبال در هم پیچیده شدن این جهان طرحى نوین و جهانى وسیعتر ابداع مى گردد، یعنى پس از پایان این دنیا جهان دیگر آغاز مى شود.

این معنى در آیات دیگر قرآن نیز آمده است از جمله در آیه 156 سوره بقره مى خوانیم : انا لله و انا الیه راجعون : «ما از آن خدا و از سوى او هستیم ، و به سوى او باز مى گردیم » و در سوره روم آیه 27 چنین آمده است : و هو الذى یبداء الخلق ثم یعیده و هو اهون الیه «او کسى است که آفرینش را آغاز مى کند و سپس باز مى گرداند و این بر او آسانتر است ».

و در آیه 34 یونس مى خوانیم : قل الله یبداء الخلق ثم یعیده فانى تؤ فکون : «بگو خداوند آفرینش را آغاز کرده سپس آن را باز مى گرداند، با اینحال چرا از حق رویگردان مى شوید»؟
با توجه به این تعبیرات و تعبیرات دیگرى که مى گوید تمام امور سرانجام به خدا باز مى گردند و الیه یرجع الامر کله (سوره هود آیه 123) روشن مى شود که آیه مورد بحث نیز از آغاز و ختم جهان و بر پا شدن روز قیامت سخن مى گوید که گاهى از آن تعبیر به «قوس نزولى » و «قوس صعودى » مى کنند.

بنابر این مفهوم آیه چنین مى شود که «خداوند تدبیر امر این جهان از آسمان به زمین مى کند (از آسمان آغاز و به زمین منتهى مى گردد) سپس ‍ همه اینها در روز قیامت به سوى او باز مى گردند».

در تفسیر «على بن ابراهیم » در ذیل همین آیه مى خوانیم : «منظور تدبیر امورى است که خداوند به تدبیر آن مى پردازد، و همچنین امر و نهى که در شرع وارد شده و اعمال همه بندگان ، تمام اینها روز قیامت آشکار مى شود، و مقدار آن روز به اندازه هزار سال از سالهاى این دنیا است».

در اینجا این سؤ ال پیش مى آید که در آیه 4 سوره معارج در مورد طول روز قیامت مى خوانیم : تعرج الملائکة و الروح الیه فى یوم کان مقداره خمسین الف سنة : «فرشتگان و روح به سوى او عروج مى کنند در روزى که پنجاه هزار سال است » چگونه مى توان میان آیه مورد بحث که مقدار آن را فقط یکهزار سال
تعیین مى کند و آیه سوره معارج جمع کرد؟

پاسخ این سؤ ال در حدیثى که در «امالى شیخ طوسى » از «امام صادق علیه السلام » نقل شده آمده است ، فرمود: ان فى القیامة خمسین موقفا، کل موقف مثل الف سنة مما تعدون ، ثم تلا هذه الایة فى یوم کان مقداره خمسین الف سنة :«در قیامت پنجاه موقف (محل توقف براى رسیدگى به اعمال و حساب ) است که هر موقفى به اندازه یکهزار سال از سالهائى است که شما مى شمرید، سپس این آیه را تلاوت فرمود: در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است».

البته این تعبیرات منافاتى با این مطلب نیز ندارد که عدد هزار و پنجاه هزار در اینجا عدد شماره اى نباشد، بلکه هر کدام براى تکثیر و بیان فزونى باشد، یعنى در قیامت پنجاه موقف است که در هر موقفى انسان مدت بسیار زیادى باید توقف کند.