یک فروشگاه زنجیره ای را تجسم کنید. بسیار بزرگ. بسیار شیک. وارد محله ای می شود. محله ای با مردمانی از طبقه متوسط. نبش اصلی ترین چهار راه محله، و خیابان اصلی افتتاح می شود!مثل کوروش و غیره که اتفاقاً سرمایه گذار آن غیر بومی هم هست.
یک فروشگاه زنجیره ای را تجسم کنید. بسیار بزرگ. بسیار شیک. وارد محله ای می شود. محله ای با مردمانی از طبقه متوسط. نبش اصلی ترین چهار راه محله، و خیابان اصلی افتتاح می شود!مثل کوروش و غیره که اتفاقاً سرمایه گذار آن غیر بومی هم هست.
فروشگاه شروع به کار می کند. تعداد از اهالی محل را هم استخدام می کند. ولی فقط چند ساعت در هفته. مثلا روزی یکی دو ساعت.
چه خاصیتی دارد؟
روشن است که وقتی خانم خانه دو ساعت در فروشگاهی که با آن همه زلم زیمبو و رعایت قواعد مارکتینگ چیده شده کار می کند، خرید روزانه اش را هم از همان جا انجام خواهد داد. بخصوص که قیمت ها هم پائین تر از حسن آقای میوه فروش و حسین آقای پارچه فروش است.بقالی یا سوپر مارک محله است. حتی پائین تر از قیمت تمام شده!
به این می گویند دامپینگ!
جالب اینکه خانم حسن آقا هم میوه اش را تازه از همان فروشگاه می خرد.
چرا؟
چون حسن آقا سالها هرچه میوه بد داشته که کسی نخریده بوده به منزل آورده. الان خانم حسن آقا خودش دارد کار می کند. با حقوق خودش حسرت سالیان را از دلش در می آورد.
چند ماهی گذشته.
کار و بار حسن آقا و حسین آقا وسوپرمارکت های نزدیگ فروشگاه کوروش خراب است.
درآمدشان اجاره مغازه شان را هم در نمی آورد. شاگرد مغازه اخراج می شود و می رود در فروشگاه زنجیره ای استخدام می شود. هفته ای 10 ساعت. ولی حقوق ساعتی اش بالاست. این حقوق ساعتی آنچنان توقع او را بالا برده که جای دیگری نمی تواند کار پیدا کند.
یک سال بعد.
حسن آقا و خیلی از بقالی ها و سوپر مارکت هادر شرف ورشکستگی است. واگر برشکستی به همین صورت ادامه پیدا کند به تعداد بیکاران شهر سبزوار افزوده می شود.شهری که بیکار غوغا می کند! خیلی از همین سوپر مارکت ها و بقالی ها از زور بیکاری باز شده مثل سوپر مارکت های توحید شهر.
حسن آقا و خیلی ازبقالی های دیگر آخرین مقاومت ها را کنار می گذارد و مغازه را تعطیل می کند. وبیکار می شود.
چون حسن آقا کار دیگری یاد ندارد.
همسایه اش که در مرکز آموزش فنی وحرفه ای چندبار به او و دیگر همسایگان سفارش کرده بود که بیایید از دوره های آموزشی استفاده کنید تا فنی یاد بگیرید ولی توجهی کرده بودند.
حسن آقا به امیددرآوردن لقمه ای نان به فروشگاه زنجیره ای می رود و زیر دست شاگرد سابقش که حالا یکی از انباردارهای فروشگاه است استخدام می شود.
همسرحسن آقا اما اخراج شده است. چون اعتراض کرده بود که با دوسال سابقه حقوقم کم است. ضمناً در زندگی هم دچار مشکل شده بودند ...
چهار سال گذشته است. صاحب مغازه حسن آقا دو سال است اجاره ای نگرفته است. از وقتی حسن آقا مغازه اش را خالی کرده یکی دو مستاجر عوض کرده که هیچکدام بیش از یکی دو ماه دوام نیاورده اند.
کاسبی نیست.
مغازه ها را به قیمت ارزانی می فروشد به یک بساز و بفروش.
سال پنجم دیگر محله مردمانی از طبقه متوسط ندارد. حسین آقا و شاگردش هر دو کارگر ساختمانی هستند. آن هم یک روز کار هست و 10 روز بیکارند.
قیمت های فروشگاه زنجیره ای بالاست. سود هشتصد درصدی روی قیمت تمام شده کالا عادی است. فروشگاه حقوق ساعتی را کم کرده. تعداد بیشتری را با ساعت های کمتر استخدام کرده است.
سال هفتم. فروشگاه محله را به خاک سیاه نشانده.
کسی دیگر در آن محله پس اندازی ندارد. فروشگاه کالاهایش را به سایر شعبه ها انتقال می دهد.
این شعبه تعطیل است. مردم فقیر منطقه قدرت خرید از چنین فروشگاه باکلاسی را ندارند!
این اتفاقی است که هر روز در آمریکا می افتد. و کمک کم در ایران در حال رخ دادن است.
الان در شهر ما سبزوار چندتا از این فروشگاه ها باز شده و در حال افتتاح است.
چند نفراز بقال و سوپری ها تا کنون این داستان را برایم تعریف کرده اند اومی گفت:
در شهر نیشابور هم اتفاق افتاده ولی این فروشگاه ها را آتش زده اند ولی در سبزوار قسط بلمپ داشته اند ولی یک لابی زنگ زده و آن فروشگاه افتتاح شده است. دوست دارم یک نفر برود وپای درد دل این بقالی ها بنشید.تابهتر بداند.
صاحبان فروشگاه ها مثل کوروش غیر بومی است و مثل آمریکا از همان یک درصد است و ساکنین محله همان 99 درصد.
فقرا فقیرتر و پولدارها پولدارتر می شوند.
شهردارهای مناطق و شهرهای کوچک هر روز با التماس از مردم می خواهند که به جای خرید از فروشگاه های عظیم، از بیزینس های محلی (حسن آقا و حسین آقا) خرید کنند. ولی اغلب مردم با همین طرز فکر شما خریدشان را از غول های بزرگ انجام می دهند. شیک. ارزان!
از خودتان بپرسید چرا اروپا غول های آمریکایی مثل والمارت را محدود کرده؟
جالب اینکه به دلیل همین محدودیت متهم به کمونیست بودن و مخالفت با تجارت آزاد هم می شود.
نه دوست عزیز.
هرکه ارزان می فروشد برای رضای خدا ارزان نمی فروشد!
اگر چین سیب و پرتقالش را با ضرر وارد کشورتان می کند و ارزانتر از باغدار شما می فروشد برای این است که می خواهد باغدار باغش را نابود کند و ویلا بسازد. اگر چین پیراهن مردانه را در تهران می فروشد 5000 تومن و شما برای دوختن همان پیراهن باید 10 هزار تومن مزد بدهی، فقط به دلیل ارزانی نیروی کار چینی نیست! بلکه دارد دامپینگ می کند! قضیه خیلی ساده است.