ای عاشقان ای عاشقان پیمانه ها پر خون کنید
و ز خون دل چون لاله ها رخساره ها گلگون کنید
آمد یکی آتش سوار بیرون جهید از این حصار
تا بر دمد خورشید نو ٬ شب را ز خود بیرون کنید
آن یوسفِ چون ماه را از چاهِ غم بیرون کشید
در کلبهی احزان چرا این نالهی محزون کنید
از چشم ما آیینهای در پیش آن مه رو نهید
آن فتنهی فتانه را بر خویشتن مفتون کنید
دیوانه چون طغیان کند زنجیر زندان بشکند
از زلف لیلی حلقه ای در گردن مجنون کنی
دیدم به خواب نیمه شب خورشید و مه را لب به لب
تعبیر این خواب عجب ای صبح خیزان چون کنید
نوری برای دوستان، دودی به چشم دشمنان
من دل بر آتش مینهم، این هیمه را افزون کنید
زین تخت و تاج سرنگون تا کی رود سیلاب خون؟
این تخت را ویران کنید، این تاج را وارون کنید
چندین که از خم در صبوح خون دل ما می رود
ای شاهدان بزم کین پیمانه ها پر خون کنید
امیر هوشنگ ابتهاج