متن زیر بررسی کتاب ایران و جهانی شدن، چالشها و راهحلها است که در سال ۱۳۸۴ توسط دکتر محمود سریعالقلم در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام تألیف و منتشر شده. بررسی این کتاب توسط حجتالاسلام سید محمود نبویان، ذیل مقالهای با عنوان «آقای مشاور» انجام گردیده است که به شخصیت حقوقی دکتر محمود سریعالقلم اشاره دارد که در ابتدای دولت یازدهم بهعنوان مشاور رئیس جمهور در امور سیاست و روابط بینالملل شناخته میشده است.
این کتاب دربرگیرندهی مبانی نظری و اندیشهی وی در ارتباط با مسئلهی توسعهیافتگی در ایران بوده که با بررسی نمونههای جهانی و مثالهایی از حوزههای مختلف تمدنی صورت گرفته است. در اینباره نسبت توسعه[۱] با موارد ذیل بررسی شده:
جهانیسازی[۲]، روابط بینالمللی، ابرقدرتهای جهانی، پارادایمهای معرفتی (لیبرالیسم[۳] و سرمایهگرایی[۴])، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، آداب مملکتداری، مقولهی دولت-ملت[۵]، استقلال سیاسی و اقتصادی و موضوعات دیگری که فرآیند ساخت یک نظام تمدنی را شامل میشود.
این مقاله در واقع، خلاصهی کتاب مذکور است که در ۲۸ بند قرار گرفته و در دو بخش کلی منتشر گردیده که مرکز پایش استراتژیک فروپاشی اقتصاد برای سهولت در خواندن و آشنایی سریعتر مخاطب با پارادایم فکری مدعیان توسعه در ایران، آنرا در چهار بخش تنظیم، ویرایش و بازنشر میکند. بخش یکم این مقاله به قرار زیر است:
مقدمه
اداره کشور بدون تصمیمگیریهای دقیق عالمانه ممکن نیست و در این مسیر، مشاوران مسئولان کشور- بهویژه مسئولان بلندپایه- نقش مهمی در ارائه مشاورههای علمی و تخصصی دررسیدن به تصمیمهای درست و مفید برای حل مشکلات کشور دارند. با عنایت به وظایف و گستره اختیارات دولت در اداره کشور -اعم از آموزشی، پژوهشی، تنظیم بودجه کل کشور، سیاست خارجی، وزارتخانههای متعدد و…- که در اصول متعدد قانون اساسی به آنها اشارهشده است، بهویژه اختیارات کلان رئیسجمهور که بنا بر قانون اساسی جمهوری اسلامی مسئول اجرای قانون اساسی میباشد، نقش حساس مشاوران وزرا و بهخصوص مشاوران رئیسجمهور، در جهتدهی و تصمیم سازی و ارائهی راهکارهای درست، روشن میگردد. مشاوران رئیس جمهور -با عنایت به اختیارات بسیار گسترده ایشان در تعیین وزرا، تدوین سیاستهای فرهنگی، اقتصادی و سیاست خارجی- میتوانند در تعیین راهبردهای کلان و اقدامات مختلف و تدوین سیاستهای گوناگون، نقش مهمی ایفا کنند. ازاینرو، شناخت افکار مشاوران مسئولان بلندپایه کشور بهویژه رئیسجمهور در فهم چرایی و کیفیت تصمیمهای آقای رئیسجمهور و موضعگیریها و سخنان ایشان کمک خواهد کرد.
یکی از مشاوران رئیسجمهور، جناب آقای دکتر محمود سریع القلم است. ایشان مانند سایر مشاوران رئیسجمهور در تصمیمگیریهای آقای حجتالاسلام روحانی مؤثر هستند. ازاینرو، بر آن شدیم تا آرای مختلف آقای سریع القلم و لوازم آنها را مورد بازخوانی قرار دهیم. در این مقاله صرفاً به ارائه دیدگاههای آقای مشاور در کتاب ایران و جهانی شدن، چالشها و راهحلها که توسط مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در مرداد سال ۱۳۸۴ (چاپ اول) منتشرشده، پرداختهشده است. بر این کتاب، جناب آقای حجتالاسلام حسن روحانی -رئیس جمهور کشورمان- پیشگفتاری نوشتند و در آن آوردهاند:
«در مقام مقایسه با روسیه، کشور ما در پارادوکس میان «رشد» ازیکطرف و «هویت» از طرف دیگر محتاج نوعی تعادل است. درواقع تدوین هر نوع استراتژی ملی باید به این دوپایه و استوانهی کلیدی توجه کند. تحقیق حاضر که توسط دانشمند گرانمایه دکتر محمود سریع القلم استاد دانشگاه و محقق توانمند همکار در مرکز تحقیقات به انجام رسیده است، سعی کرده است ضمن پاسخ دادن به حساسیتهای هویتی و فهم روندهای تاریخی-سیاسی نظام اجتماعی و اقتصادی ما، رویکردی را در میان رویکردهای دیگر برای بحث و گفتگو و تسهیل تعامل فکری میان نخبگان سیاسی و نخبگان دانشگاهی فراهم آورد. امید است این اهتمام مرکز تحقیقات استراتژیک برای فهم بهتر پدیدههای جهانی و ارائهی راهحل در مسائل چالشی، موردتوجه محققان و سیاستمداران و تصمیمگیرندگان کشور قرار گیرد.
حسن روحانی، قائممقام مرکز تحقیقات استراتژیک، تیرماه ۱۳۸۴
سعی ما در این نوشتار آن است که بهصورت بندهای جداگانه -اما مرتبط باهم- آرای آقای محمود سریعالقلم در کتاب ایران و جهانی شدن، چالشها و راهحلها را بیان کنیم.
«در این مقاله صرفاً به ارائه دیدگاههای آقای مشاور در کتاب «ایران و جهانی شدن، چالشها و راهحلها» که توسط مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در مرداد سال ۱۳۸۴ (چاپ اول) منتشرشده، پرداختهشده است.»
بهصورت اجمالی میتوان گفت که مشاور رئیسجمهور معتقد است:
راه پیشرفت و توسعه کشور ایران، ملحق شدن به روند جهانی شدن یعنی نظم جهانی جدیدی که توسط قدرتهای بزرگ جهان مانند آمریکا، آلمان و فرانسه طراحیشده است، میباشد، به دیگر سخن، وقتی ایران پیشرفت میکند که سیاستمداران ما انعطاف داشته و در درون شبکه غرب و قواعد طراحیشده آمریکا قرار گیرند. از سوی دیگر، سیاستمداران ما در این امر نباید میان اقتصاد، سیاست و فرهنگ تفکیک کنند، بلکه در تمام ابعاد سهگانه فوق باید، سیاست طراحیشده از سوی آمریکا را بپذیرند، در غیر این صورت، ایران نمیتواند توسعهیافته و پیشرفت کند. تلاش برای استقلال در حوزههای یادشده یعنی استقلال اقتصادی و استقلال سیاسی و نیز اعتراض و نقد و تقابل با غرب در ابعاد گوناگون فلسفی، فرهنگی و… عواملی هستند که مانع پیشرفت کشور -یعنی موجب عقبماندگی کشور ایران- میشوند.
اما روشن است که چنین ادعاهایی از یکسو با دین مبین اسلام -بهخصوص اندیشه شیعی- و از سوی دیگر، با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که خواهان استقلال مردم عزیز ایران است و از سوی سوم، با اساس و ماهیت جمهوری اسلامی در تضاد است، ازاینرو، آقای دکتر محمود سریع القلم -مشاور رئیسجمهور آقای روحانی- با آگاهی کامل از این تضاد و اعتراف به آن، معتقد است اگر مردم و کشور ایران بخواهند پیشرفت کنند، باید سیاستهای گوناگون اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آمریکا و سایر کشورهای استکباری را بپذیرند و در تمام موارد تعارض، از اسلام، قانون اساسی و ماهیت جمهوری اسلامی دست بکشند. ازیکطرف، بدون دست برداشتن از ادعاهای اسلام -که کاملاً مخالف با سرمایهداری حاکم برجهان است- و نیز اصول قانون اساسی و از سوی دیگر، قبول قواعد مطرحشده کشورهای استکباری مانند آمریکا در ابعاد گوناگون یادشده و مورد سؤال قرار ندادن مبانی غرب، نمیتوان به پیشرفت رسید. این نکته کاملاً برای آقای مشاور روشن است که چنین دیدگاهی کاملاً در تضاد با ماهیت جمهوری اسلامی و ایدئولوژی انقلاب اسلامی است، ازاینرو، توصیه میکند که باید در ماهیت جمهوری اسلامی و ایدئولوژی آن تجدیدنظر کرد.
از سویی دیگر، علت اساسی این امر که کشور ایران بعد از انقلاب پیشرفت نکرده است، عمل به اسلام، اجرای قانون اساسی و حفظ ماهیت و اهداف و آرمانهای جمهوری اسلامی و نیز مدیریت انسانهایی بر این کشور بوده است که از اقشار پایین جامعه بوده و متأسفانه از طبقات اشراف، صاحبان کارخانه، صاحبان صنایع و بهویژه دارای سابقه زندگی و تجربه در خارج از کشور نبودهاند؛ جز شهید بهشتی، آقای رفسنجانی و خاتمی کسی چنین سابقهای نداشته است، درحالیکه کشور برای پیشرفت خودش نیازمند به مدیران بینالمللگرا است که دارای اطلاعات وسیع باشند.
لازمه این حرف آن است که افراد بزرگی مانند حضرت امام خمینی ره و مقام معظم رهبری مدظلهالعالی موجب عقبماندگی کشور شدهاند، چون دارای سابقه مذکور و نیز از طبقه مطلوب آقای مشاور نبوده و جزء هیچیک از آن سه نفر نیز نمیباشند.
موارد یادشده گزارشی بسیار اجمالی از دیدگاه آقای دکتر محمود سریع القلم -مشاور آقای روحانی رئیسجمهور کشورمان- است که در کتاب مذکور آمده است. اینک آرای ایشان را بهصورت تفصیلی و در بندهای گوناگون برای خوانندگان عزیز بیان میکنیم و داوری نسبت به آنها را -جز در موارد اندکی که اظهارنظر شده است- به مردم عزیزمان میسپاریم.
یکم
آقای سریع القلم در ابتدای مباحث کتاب خود، مسئله جهانی شدن را توضیح میدهد. به اعتقاد او جهانی شدن بهصورت یک فرایند اقتصادی و نظام سرمایهداری، در ابتدا از اروپا آغاز شد اما جهان را در برگرفت؛ نیز اگرچه در ابتدا یک امر اقتصادی بوده است اما در ادامه خودش مجموعه سیاست و فرهنگ را نیز شامل گشت، یعنی اکنون جهانی شدن یک مثلثی است از سه ضلع سیاست، فرهنگ و اقتصاد:
«جهانی شدن یک جریان و فرآیند نیست؛ منطق کانونی آن یعنی نوسازی مبتنی بر علم و صنعت و نوآوری از قرن هفدهم شروعشده است. … غرب جغرافیای اصلی این جریان خطی چند قرن بوده که بهتدریج از قرن نوزدهم و بهطور گستردهای از نیمه دوم قرن بیستم، کل جهان را در برگرفته است. (ص ۲۱)»
«فلسفه حاکم بر این منطق کانونی، روش افزایش سرمایه و ثروت است که صرفاً در چند قرن اخیر رشد کرده و بر مبانی نظام سرمایهداری شکلگرفته است. مکتب فکری حاکم بر این جریان ثروتاندوزی از زمان چاپ کتاب ثروت ملل توسط آدام اسمیت تا به امروز، سرمایهداری است. هرچند که این مکتب، کشوقوسها و فرازونشیبهای فراوانی را تجربه کرده است. سوسیالیسم و کمونیسم از مشتقات همین نظام است که بهمنظور جلوگیری از بسط بیعدالتیهای ناشی از رشد سرمایهداری شکل گرفت. هرچند منطق سرمایهداری در تولید، ثروتاندوزی و بهرهبرداری از علم از غرب اروپا آغاز شد ولی بهتدریج تقریب تمامی جوامع را در برگرفته است.
نکته دوم در فرآیند رشد و تکامل جهانی شدن، مجموعهای بودن ارکان آن و مرتبط شدن تدریجی آن بهنظام سیاسی و فرهنگ عمومی است. درواقع جهانی شدن هرچند از یک منطق اقتصادی آغاز شد ولی باگذشت زمان به یک نظام اجتماعی تبدیل گردید. از این منظر، جهانی شدن یک سیستم است. (ص ۲۲)»
«از آنجا که تولید ثروت به معنای نوین آن محتاج ثبات سیاسی است، نظریههای رشد و توسعه سیاسی هم مطرحشدهاند که فضای لازم سیاسی را در حوزه قدرت به وجود آورند تا ثروتاندوزی شود. از طرفی تولید و افزایش ثروت به معنای نوین آن فرهنگ اجتماعی، قانونمندی عمومی، فرهنگ مصرف و تجمل را نیز به همراه خود میآورد (ص ۲۲). بنابراین، جهانی شدن مثلثی است که از سه زاویهی به هم مرتبط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تشکیلشده است و منطق کانونی آن در فلسفه اجتماعی فردگرایی مثبت و رشد دامنه آزادیهای فردی در پیشرفت بهرهبرداری از امکانات است. (ص ۲۳)»
«جهانی شدن موقعیت نظری و عملی سرمایهداری را بهعنوان ساختار مسلط تولید جهانی تثبیت کرده است. (ص ۲۸)»
دوم
یکی از قواعد جهانی شدن آن است که هر کشوری که از اقتصاد برتر برخوردار است، حق طبیعی اوست که برای جهان قاعدهسازی کند:
«بهعنوان یک قاعده در فرآیند جهانی شدن، کشورهایی که از قدرت اقتصادی بیشتری برخوردارند توان قاعدهسازی بیشتری نیز در اختیار دارند. تولید ناخالص داخلی جهان در سال ۲۰۰۰، حدود ۳۳هزار میلیارد دلار بود. از این رقم، حدود ۱۱هزار میلیارد دلار متعلق به آمریکا، ۴هزارملیارد دلار به ژاپن و ۸هزار میلیارد دلار متعلق به اتحادیه اروپا بود. بهعبارتدیگر، ۷۰ درصد قدرت اقتصادی جهان نزد حدود ۱۷ کشور از ۱۹۷ کشور است که بهطور طبیعی «حق قاعدهسازی» را برای خود قائل است. (ص ۲۴)»
«نظام تکاملی غرب از سه دوره فرهنگی، سیاسی و اقتصادی عبور کرده است. در دوره اول ۱۷۵۰-۱۵۰۰ میلادی، قاره اروپا در گیرودار حلوفصل تناقضات فرهنگی خود بود… . درنهایت به یک سیستم منسجم فکری بر پایههای پوزیتویسم، اومانیسم، اندیویدوآلیسم، پلورالیسم و کاپیتالیسم شکل گیرد. (ص ۴۸)»
«… اکنون در مرحله جدیدی از بسط در سطح جهانی قرار گرفته و مدیریت آن را در هشت کشور صنعتی با حاکمیت قابلتوجه آمریکا، آلمان و ژاپن میتوان خلاصه کرد. این مجموعه هشت کشور حدود ۷۰-۶۵ درصد اقتصاد جهانی را در اختیاردارند و قاعده سازان سیاسی و نظامی آن نیز هستند. نظام بینالملل درواقع نوعی کلوپ سرمایهداری است. (ص ۴۹)»
سوم
سیاست و فرهنگ موجود در کشور ایران با جهانی شدن سازگار نیست، ولی برای اینکه ایران بتواند به پیشرفت و رشد برسد باید معنای سنتی سیاست و فرهنگ را تغییر داده تا با جهانی شدن سازگار گردد، بهعبارتدیگر، سیاست و فرهنگ را باید با آن قواعدی که کشورهای برتر اقتصادی جهان مانند آمریکا پدید آوردهاند، سازگار کنیم:
«اگر دوباره به معانی سنتی فرهنگ و حاکمیت ملی در جامعه ایرانی برگردیم، تناقض سیاسی و رویارویی مفهومی و منطقی فرآیند جهانی شدن با این تعاریف را پیدا خواهیم کرد. به همین دلیل، تعاریف سنتی سیاست و فرهنگ در کشور ما نیازمند تغییراتی هستند تا جهانی شدن در مجموعه فرآیند مملکتداری در ایران، امری واقعی، اجتنابناپذیر و حتی منطقی تلقی گردد. (ص ۲۵)»
چهارم
نکته دیگر مهم آن است که نباید به دنیای بینالمللی و نظام سرمایهداری بدبین بود، بلکه برای رشد و توسعه ایران باید به آنها «اعتماد» کرد و هر کشوری که زودتر به آنها اعتماد کرد -مانند ژاپن- زودتر به پیشرفت و توسعه دست یافت:
«نکته پنجم در رابطه با جهانی شدن افزایش سطح اعتماد به محیط بینالمللی و پذیرفتن ریسک و مخاطره در تعامل با ملتها، دولتها و نهادها میباشد… . حداقل در حوزه اقتصاد و تجارت، تعصبات قومی و مذهبی و ملی میان ملتها و دولتها کاهش پیداکرده است... . نکته حائز اهمیت در پارادوکس اعتماد و مخاطره این است که همه متوجه شدهاند بدون این تعامل بینالمللی نمیتوان رشد کرد. اگر ژاپنیها در فرآیند تاریخی و خطی جهانی شدن در سال ۱۸۷۰ متوجه این بعد بینالمللی آن شدند، چینیها در سال ۱۹۷۰ در این رابطه به اجماع رسیدند و روسها در سال۱۹۹۱٫ بنابراین، میان زمان اجماع کانونهای قدرت در یک کشور از تعامل بینالمللی و میزان رشد عمومی آن کشور ارتباطی مستقیم وجود دارد. (ص ۲۶)»
پنجم
از مبانی مهم جهانی شدن، عقلانیت ابزاری است که سودمحور بوده و با نگاه سکولار، منفعت را مهمترین امر میداند:
«کار عقلایی ریشه در تفکر علمی و پوزیتویستی دارد. در کار عقلایی، منافع نقش مهمتری از تعصب، جزمیت، قومگرایی، عصبانیت، کینه و حسد دارد. (ص ۳۰»
«شُلت میگوید که عقلانیت واقعیت را بر اساس دنیای عینی تعریف میکند و اصول تصمیمگیری را در عالم واقع جستجو مینماید. دوم و مهمتر اینکه عقلانیت بر اساس منافع و فعالیتهای انسانی هدایت میشود. سوم اینکه عقلانیت یک پایه کلیدی علمی دارد و درک پدیدهها را مبتنی بر روشهای تحقیقی عینی و میدانی تلقی میکند. چهارم اینکه عقلانیت، ابزاری است و به دنبال حل مسائل است و انسان را از آسمان بر روی زمین میآورد. (ص ۴۲)»
روشن است که عقلانیت سکولار پوزیتویستی برخلاف عقلانیت الهی و اسلامی است، در عقلانیت دینی خداوند و اندیشههای عقلی دینی محور بوده و انسان مانند حیوانی تلقی نمیشود که منحصر به این دنیای محدود مادی باشد، بلکه چون زندگی حقیقی و بینهایت او در عالم آخرت است، عقلانیت الهی زندگی بشر را صرفاً بر مبنای منفعت و سود فردی سامان نمیدهد، بلکه بهگونهای زندگی مادی انسان را تنظیم میکند که تأمینکننده حیات ابدی او در آخرت باشد.
«از مبانی مهم فلسفی جهانی شدن، فراگیر شدن عقلانیت است. برای انجام هر کاری، قبلاً فکر میشود، محاسبه لازم صورت میپذیرد، عواقب آن موردبررسی و تجزیهوتحلیل قرار میگیرد، کارآمدی آن در نظر گرفته میشود، علمی بودن و منطقی بودن فرآیند و رویههای انجام کار بررسی میگردد، مشورت میشود، نوعی افزایش کمی و کیفی در نظر گرفته و سپس برای نحوه انجام تصمیمگیری میشود. (صص ۲۹ و ۳۰)»
ششم
عقلانیت و نیز ضرورت رشد و توسعه کشور، مسئلهای است که پیوستن بهنظام سرمایهداری و کاپیتالیستی جهانی شدن را اجتنابناپذیر کرده است:
«رشد صنعت الکترونیک، زمان-محصور بودن و داشتن تاریخ مهلت برای بسیاری از فعالیتها و همینطور دقیق شدن و دیجیتال شدن ارتباطات، رفتار انسانها را منطقی کرده و تقویت زمینههای رشد عقلانیت را فراهم آورده است. ورود چین، روسیه و مجموعه شرق اروپا به فرآیند جهانی شدن بهویژه از سال ۱۹۹۰ به بعد دلیلی بر پایداری و توان جریان عقلانیت است … . این همسویی حاکی از فراگیر شدن نظام سرمایهداری و اجتنابناپذیر بودن عضویت در کانونهای اصلی قدرت و ثروت در سطح جهانی و بهرهبرداری از این مجموعه عظیم است. (ص ۳۰)»
[۱]. Development
[۲] .Globalization
[۳]. Liberalism
[۴]. Capitalism
[۵]. Nation-State